شرقی
شرقی maddesi sözlük listesi
شرقی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِ) قول. حراره. زجل. کخ کخ.
موشح. موشحه. تصنیف. عروض البلد. قوما.
موالیا. کاری. کان و کان. ملعبه. (یادداشت
مؤلف). رجوع به مترادفات شود.
موشح. موشحه. تصنیف. عروض البلد. قوما.
موالیا. کاری. کان و کان. ملعبه. (یادداشت
مؤلف). رجوع به مترادفات شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ قی ی ] (ع ص نسبی، اِ) شَرقی.
شَرقیّه. هرچیز که آفتاب آن را صبح رسد.
ضد غربی. (ناظم الاطباء). || سوی آفتاب
برآمدن. (مهذب الاسماء). هرجا که در سمت
خاور باشد. || منسوب ...
شَرقیّه. هرچیز که آفتاب آن را صبح رسد.
ضد غربی. (ناظم الاطباء). || سوی آفتاب
برآمدن. (مهذب الاسماء). هرجا که در سمت
خاور باشد. || منسوب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (ص نسبی) هرچیز که در
طرف مشرق واقع شود. منسوب به شرق و
مشرق. (ناظم الاطباء). || هرچیز منسوب
به مشرق زمین. آنچه منسوب به آسیا
باشد:
مباش غره به تقلید غربیان که به شرق ...
طرف مشرق واقع شود. منسوب به شرق و
مشرق. (ناظم الاطباء). || هرچیز منسوب
به مشرق زمین. آنچه منسوب به آسیا
باشد:
مباش غره به تقلید غربیان که به شرق ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن ابوبکر دلائی. از
دانشمندان قرن یازدهم هجری قمری و از
اهل فاس بود. وی بسال ۱۰۱۹ هـ . ق. در دلاء
بدنیا آمد و بسال ۱۰۷۹ هـ . ق. در زاویه
درگذشت. او راست: ۱
دانشمندان قرن یازدهم هجری قمری و از
اهل فاس بود. وی بسال ۱۰۱۹ هـ . ق. در دلاء
بدنیا آمد و بسال ۱۰۷۹ هـ . ق. در زاویه
درگذشت. او راست: ۱
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن قطامی. شرقی بن
القطامی، مکنی به ابوالمثنی ولیدبن حصین،
یکی از نسابین و روات اخبار و انساب و
دواوین است و قصیدة العریب از اوست. (از
ابن الندیم). از راویان است و از ابومجالد
روایت می کند. (منتهی ...
القطامی، مکنی به ابوالمثنی ولیدبن حصین،
یکی از نسابین و روات اخبار و انساب و
دواوین است و قصیدة العریب از اوست. (از
ابن الندیم). از راویان است و از ابومجالد
روایت می کند. (منتهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) امام ابوحامد محمدبن
حسن شرقی نیشابوری. از روات که به سال
۳۲۵ هـ . ق. درگذشت. (از معجم البلدان).
حسن شرقی نیشابوری. از روات که به سال
۳۲۵ هـ . ق. درگذشت. (از معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) قزوینی (یا شرمی
قزوینی). رجوع به شرمی قزوینی و فرهنگ
سخنوران شود.
قزوینی). رجوع به شرمی قزوینی و فرهنگ
سخنوران شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ولید شرقی. از راویان
است و از ابووائل روایت کند. (منتهی الارب).
است و از ابووائل روایت کند. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) یزدی. مولانا محمد از
اقارب شرف الدین علی یزدی مؤلف ظفرنامهٔ
تیموری و از گویندگان قرن دهم هجری
قمری بود که او را نیازی یزدی نیز می گفته اند.
از اشعار اوست:
خواستم بهر فراغت به جهان مأوایی
خوشتر ...
اقارب شرف الدین علی یزدی مؤلف ظفرنامهٔ
تیموری و از گویندگان قرن دهم هجری
قمری بود که او را نیازی یزدی نیز می گفته اند.
از اشعار اوست:
خواستم بهر فراغت به جهان مأوایی
خوشتر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) قریه ای است دو فرسنگ
کمتر میانهٔ جنوب و مشرق شهر خفر.
(فارسنامهٔ ناصری).
کمتر میانهٔ جنوب و مشرق شهر خفر.
(فارسنامهٔ ناصری).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) قریه ای است یک
فرسنگی کمتر جنوب چرکس. (فارسنامهٔ
ناصری).
فرسنگی کمتر جنوب چرکس. (فارسنامهٔ
ناصری).