شوال
شوال maddesi sözlük listesi
شوال Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
شُوال/ شِوال [مفرد]: ج شُوالات وشِوالات وأَشْوِلَة: كيس من خيش يعبَّأ فيه الحبُّ أو الدقيقُ ونحوُه.
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
شوَّال [مفرد]: ج شوَّالات وشَواوِلُ وشوَاويلُ: الشّهر العاشِر من شهور السَّنة الهجريَّة، يأتي بعد رمضان ويليه ذو القعدة.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِ) شلوار و تنبان. (از برهان).
شلوار. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج).
زیرجامه. ازار. (یادداشت مؤلف). تنبان کلفت
و گشاد. (ناظم الاطباء):
در شب شوال کودکان را تا روز
گاه ببندم شوال و گه بگشایم.سوزنی.
از بیم مرا ایدر ریدی به ...
شلوار. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج).
زیرجامه. ازار. (یادداشت مؤلف). تنبان کلفت
و گشاد. (ناظم الاطباء):
در شب شوال کودکان را تا روز
گاه ببندم شوال و گه بگشایم.سوزنی.
از بیم مرا ایدر ریدی به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ وْ وا ] (ع اِ) ماه عید فطر، سمی به
لانه وافق ان الابل شالت فیه. ج، شوالات،
شواویل. (منتهی الارب). ماه بعد از رمضان و
گاه برای اشارهٔ به معنی وصفی الف و لام در
اول آن می ...
لانه وافق ان الابل شالت فیه. ج، شوالات،
شواویل. (منتهی الارب). ماه بعد از رمضان و
گاه برای اشارهٔ به معنی وصفی الف و لام در
اول آن می ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ وْ وا ] (ع ص، اِ) جِ شائل. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء). شتر مادهٔ بی شیر که
برای گشنی دم برافراشته باشد. (از اقرب
الموارد). رجوع به شائل شود.
الارب) (ناظم الاطباء). شتر مادهٔ بی شیر که
برای گشنی دم برافراشته باشد. (از اقرب
الموارد). رجوع به شائل شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ ] (معرب، اِ) جوالق. کوالة. کوال.
جوال. در اصطلاح عامهٔ مردم عرب، عدل
بزرگ بافته شده از پشم یا موی باشد. (از
حاشیهٔ المعرب جوالیقی ص ۱۱۰). و رجوع
به مترادفهای کلمه شود.
جوال. در اصطلاح عامهٔ مردم عرب، عدل
بزرگ بافته شده از پشم یا موی باشد. (از
حاشیهٔ المعرب جوالیقی ص ۱۱۰). و رجوع
به مترادفهای کلمه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ وْ وا ] (اِخ) از دهات مرو است.
از این ده تا شهر سه فرسخ است. (از معجم
البلدان). دهی است به مرو. || سالم بن شوال
تابعی است. || عبدة بنت ...
از این ده تا شهر سه فرسخ است. (از معجم
البلدان). دهی است به مرو. || سالم بن شوال
تابعی است. || عبدة بنت ...