زله
زله maddesi sözlük listesi
زله Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
زله: زَلِه زَلَهاً: زَمِعَ وطَمِعَ.الأَزهري: الزَّلَهُ ما يصل إلى النَّفْسِ من غمّ الحاجة أَو همٍّ من غيرها؛ وأَنشد: وقد زَلِهَتْ نفْسي من الجَهْدِ، والذي أُطالِبُه شَقْنٌ، ولكنه نَذْلُ الشَّقْنُ: القليل الوَتِحُ من كل شيء. ابن الأَعرابي: الزَّلْهُ التحير (* قوله “الزله التحير إلخ” الزله في هذه الثلاثة بفتح فسكون بخلاف ما قبلها فانه بالتحريك كما نص عليه المجد والصاغاني). والزَّلْهُ نَوْرُ الريحان وحُسْنُه، والزَّلْهُ الصَّخْرة التي يقوم عليها الساقي.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَ لَ هْ ] (ع مص) زله زلهاً (بالتحریک)؛
طمع کردن. (از ذیل اقرب الموارد).
طمع کردن. (از ذیل اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَلْ هْ ] (ع اِ) شکوفه و ریحان. || حسن
و خوبی شکوفه و ریحان. || سنگی که بر
آن آبکش ایستاده شود. || سرگشتگی.
(منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ...
و خوبی شکوفه و ریحان. || سنگی که بر
آن آبکش ایستاده شود. || سرگشتگی.
(منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَ لَ هْ ] (ع اِ) غم و اندوه که به ذات کسی
برسد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم
الاطباء) (از اقرب الموارد).
برسد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم
الاطباء) (از اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَلْ لَ / لِ / زِلْ لَ / لِ ] (اِ) پرنده ای است
به گرمای صعب بانگ بردارد، بانگی تیز و او
چند ناخنی باشد. و چزد نیز خوانندش. (لغت
فرس اسدی چ اقبال ص ۴۹۴). جانوری باشد
شبیه ...
به گرمای صعب بانگ بردارد، بانگی تیز و او
چند ناخنی باشد. و چزد نیز خوانندش. (لغت
فرس اسدی چ اقبال ص ۴۹۴). جانوری باشد
شبیه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَلْ لَ / لِ ] (از ع، اِ) آنچه از طعام بهر
کسی نگاهدارند. (غیاث اللغات). طعام و
خوردنی که شخص میهمان از مجلس
ضیافت با خود ببرد. (ناظم الاطباء). آنچه
برگیرند با خود از مائدهٔ دوستی یا خویش
خود را ...
کسی نگاهدارند. (غیاث اللغات). طعام و
خوردنی که شخص میهمان از مجلس
ضیافت با خود ببرد. (ناظم الاطباء). آنچه
برگیرند با خود از مائدهٔ دوستی یا خویش
خود را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِلْ لَ / لِ ] (اِ) در تداول، بمعنی ستوه و
عجز می آید.
- زله آمدن؛ به ستوه آمدن. عاجز شدن. به
تنگ آمدن. زله شدن. بجان آمدن.
- زله آوردن؛ عاجز ...
عجز می آید.
- زله آمدن؛ به ستوه آمدن. عاجز شدن. به
تنگ آمدن. زله شدن. بجان آمدن.
- زله آوردن؛ عاجز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~.) (اِ.) حشره ای است شبیه ملخ و سبز رنگ که در غله زارها و هوای گرم بانگ کند؛
سوسک و زنجره و جزد و چزد نیز گویند.
سوسک و زنجره و جزد و چزد نیز گویند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(زَ لِّ) [ ع . زلة ] 1 - (مص ل .) لغزیدن . 2 - (اِ.) خطا. 3 - مهمانی عروسی . 4 -
آن چه از خوردنی که از مهمانی با خود برند.
آن چه از خوردنی که از مهمانی با خود برند.