شیله
شیله maddesi sözlük listesi
شیله Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لِ ] (اِخ) دهی است از بخش
چهاردانگهٔ شهرستان ساری. سکنهٔ آن ۳۴۰
تن. آب آن از چشمه. صنایع دستی زنان، شال
و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی
ایران ج ۳).
چهاردانگهٔ شهرستان ساری. سکنهٔ آن ۳۴۰
تن. آب آن از چشمه. صنایع دستی زنان، شال
و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی
ایران ج ۳).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ / لِ ] (هندی، اِ) نوعی از قماش.
(ناظم الاطباء):
دو تاره زکر برکه آمد برون
دگرگونه و شیله از حد فزون.نظام قاری.
از گلفتنت عقد نیاید به شماری
تا بستهٔ پیچ و شکن شیله و شاشی.
نظام قاری (دیوان ص ...
(ناظم الاطباء):
دو تاره زکر برکه آمد برون
دگرگونه و شیله از حد فزون.نظام قاری.
از گلفتنت عقد نیاید به شماری
تا بستهٔ پیچ و شکن شیله و شاشی.
نظام قاری (دیوان ص ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ / لِ ] (اِ) برنج آش. || دارویی که
افسنتین نیز گویند. (ناظم الاطباء).
|| شلمک. (فرهنگ فارسی معین). گیاهی
از تیرهٔ گندمیان. رجوع به شلمک شود.
افسنتین نیز گویند. (ناظم الاطباء).
|| شلمک. (فرهنگ فارسی معین). گیاهی
از تیرهٔ گندمیان. رجوع به شلمک شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) نام مردابی است به سیستان
که آب شور راکد دارد و هیرمند در آن
می ریزد. (یادداشت مؤلف).
که آب شور راکد دارد و هیرمند در آن
می ریزد. (یادداشت مؤلف).