عشار
عشار maddesi sözlük listesi
عشار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ شْ شا ] (ع ص) ده یک گیرنده.
(منتهی الارب). عُشرگیرنده و جمع کنندهٔ آن.
ج، عشارون. (از اقرب الموارد). ده یک ستان.
راهبان. (ملخص اللغات حسن خطیب).
باژبان. مکاس. (زمخشری). باژران. (دهار).
راه دار. باجگیر. ده یک گیر. خراج ستان.
باژستان. ...
(منتهی الارب). عُشرگیرنده و جمع کنندهٔ آن.
ج، عشارون. (از اقرب الموارد). ده یک ستان.
راهبان. (ملخص اللغات حسن خطیب).
باژبان. مکاس. (زمخشری). باژران. (دهار).
راه دار. باجگیر. ده یک گیر. خراج ستان.
باژستان. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (ع ص، اِ) جِ عُشَراء. (منتهی
الارب) (اقرب الموارد) (دهار). رجوع به
عشراء شود: {/Bوَ إِذَا اَلْعِشََارُ عُطِّلَتْ
۱-۴۸۱:۴/}(قرآن ۸۱/۴)؛ و هرگاه شتران باردار،
بار نهند. || شترمادگان که بعضی ...
الارب) (اقرب الموارد) (دهار). رجوع به
عشراء شود: {/Bوَ إِذَا اَلْعِشََارُ عُطِّلَتْ
۱-۴۸۱:۴/}(قرآن ۸۱/۴)؛ و هرگاه شتران باردار،
بار نهند. || شترمادگان که بعضی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِ) از درختان کائوچوکی ایران
است که بنام اِستَبْرَق مشهور است. رجوع به
استبرق شود.
است که بنام اِستَبْرَق مشهور است. رجوع به
استبرق شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ ] (ع ص، ق) دهگان، و آن معدول
است از عشرة: جاؤوا عشارعشار؛
دهگان دهگان. (منتهی الارب).
دهگان دهگان. (دهار). معدول است از
عشرةعشرة، بصورت نکره، و آن غیرمنصرف
است بجهت وصف و عدل. گویند: جاء القوم
عشار؛ یعنی آن گروه ...
است از عشرة: جاؤوا عشارعشار؛
دهگان دهگان. (منتهی الارب).
دهگان دهگان. (دهار). معدول است از
عشرةعشرة، بصورت نکره، و آن غیرمنصرف
است بجهت وصف و عدل. گویند: جاء القوم
عشار؛ یعنی آن گروه ...