harf - حریف
harf - حریف maddesi sözlük listesi
حریف Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ رْ ری ] (ع ص) تیز. دژن.
زبان گز. تند. سخت تیز. سخت تند. حکیم
مؤمن گوید: حِرّیف؛ به معنی گزنده است که
اجزاء او در زبان فرورفته و بسیار بگزد و
تفریق اجزاء او کند و فعل ...
زبان گز. تند. سخت تیز. سخت تند. حکیم
مؤمن گوید: حِرّیف؛ به معنی گزنده است که
اجزاء او در زبان فرورفته و بسیار بگزد و
تفریق اجزاء او کند و فعل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (ع ص، اِ) هم پیشه. همکار.
هم حرفت. ج، حُرَفاء:
دشمنند این ذهن و فطنت را حریفان حسد
منکرند این سحر و معجز را رفیقان ریا.
خاقانی.
با حریفان درد مهرهٔ مهر
بر بساط قلندر اندازیم.خاقانی.
|| ...
هم حرفت. ج، حُرَفاء:
دشمنند این ذهن و فطنت را حریفان حسد
منکرند این سحر و معجز را رفیقان ریا.
خاقانی.
با حریفان درد مهرهٔ مهر
بر بساط قلندر اندازیم.خاقانی.
|| ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(حَ) [ ع . ] (ص .) 1 - هم پیشه ، همکار. 2 - هماورد. 3 - هم پیاله .
harf - حریف diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler