dizdar - دردار
dizdar - دردار maddesi sözlük listesi
دردار Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
dişbudak; geyik otu; kara ağaç
Arapça - Türkçe sözlük
دَرْدَار
1. geyik otu
Anlamı: sedef otugillerden, bahçelerde süs olarak yetiştirilen ıtırlı bir bitki
2. kara ağaç
Anlamı: kara ağaçgillerin örnek bitkisi olan
3. dişbudak
Anlamı: zeytingillerden, kerestesi sert ve değerli bir ağaç
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
دَرْدار [جمع]: (نت) شجر عظيم له زهر أصفر، وثمر كقرون الدفْلَى، يزرع على حافّة الطريق للزِّينة والظِّل.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (نف مرکب) (از: در، باب +دار،
مادهٔ مضارع داشتن) دردارنده. دارندهٔ در. که
صاحب در است.
- کوچهٔ دردار؛ که در مدخل آن در یا
دروازه نصب شده باشد و دربند دارد.
|| ...
مادهٔ مضارع داشتن) دردارنده. دارندهٔ در. که
صاحب در است.
- کوچهٔ دردار؛ که در مدخل آن در یا
دروازه نصب شده باشد و دربند دارد.
|| ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (ع اِ) آواز دهل. (منتهی الارب ).
صوت طبل. درختی است بزرگ و آنرا گلهایی
زردرنگ و برگهایی خاردار و میوه ای مانند
قرنها و شاخهای دفلی است. (از اقرب
الموارد). معرب دردار فارسی است.
صوت طبل. درختی است بزرگ و آنرا گلهایی
زردرنگ و برگهایی خاردار و میوه ای مانند
قرنها و شاخهای دفلی است. (از اقرب
الموارد). معرب دردار فارسی است.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (اِ) درختی است که پشه بار
می آورد و به عربی شجرةالبق خوانند و بعضی
گویند سفیددار همانست. (برهان). آنرا دارون
گویند و نام دیگرش سپیددار است و آنرا
پشه دار نیز گویند. (از آنندراج). شجرالبق
خوانند و ...
می آورد و به عربی شجرةالبق خوانند و بعضی
گویند سفیددار همانست. (برهان). آنرا دارون
گویند و نام دیگرش سپیددار است و آنرا
پشه دار نیز گویند. (از آنندراج). شجرالبق
خوانند و ...