منهی
منهی maddesi sözlük listesi
منهی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ] (ع ص) خبردهنده. (غیاث)
(آنندراج). کارآگاه. (صحاح الفرس). مشرف.
خبررسان. مبلغ. (یادداشت مرحوم دهخدا).
منهیان جمع منهی. خبردهندگان. (غیاث)
(آنندراج). آنکه خبر میدهد. اعلام کننده و
خبردهنده و آگاه کننده. ج، منهیان. (ناظم
الاطباء): بعد از وصول ایلچیان و ...
(آنندراج). کارآگاه. (صحاح الفرس). مشرف.
خبررسان. مبلغ. (یادداشت مرحوم دهخدا).
منهیان جمع منهی. خبردهندگان. (غیاث)
(آنندراج). آنکه خبر میدهد. اعلام کننده و
خبردهنده و آگاه کننده. ج، منهیان. (ناظم
الاطباء): بعد از وصول ایلچیان و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ هی ی ] (ع ص) نهی کرده شده و
منع کرده شده. (غیاث). نهی کرده شده و
بازداشته شده. ج، مناهی. (ناظم الاطباء).
- منهی عنه؛ چیزی که از آن نهی کرده اند و
هر چیز ...
منع کرده شده. (غیاث). نهی کرده شده و
بازداشته شده. ج، مناهی. (ناظم الاطباء).
- منهی عنه؛ چیزی که از آن نهی کرده اند و
هر چیز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ نَ هْ هی ] (ع ص) آنکه نهی میکند و
بازمیدارد. || آنکه خبر میدهد و آگاه
میسازد. (ناظم الاطباء).
بازمیدارد. || آنکه خبر میدهد و آگاه
میسازد. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ] (اِخ) میر... از اهل زواره تابع
اردستان و شاگرد حاتم کاشی است. شاعری
است بسیار بلندپرواز و بی حیا و گویا از
استادش فقط این اوصاف بد را توانسته است
بیاموزد و شعرش چنین است:
آتش فروز دل ...
اردستان و شاگرد حاتم کاشی است. شاعری
است بسیار بلندپرواز و بی حیا و گویا از
استادش فقط این اوصاف بد را توانسته است
بیاموزد و شعرش چنین است:
آتش فروز دل ...