ifrand - افرند
ifrand - افرند maddesi sözlük listesi
افرند Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ رَ ] (اِ) فر و نیکویی. (برهان) (ناظم
الاطباء) (هفت قلزم) (آنندراج).
|| زیبائی. (برهان) (ناظم الاطباء)
(هفت قلزم) (آنندراج). همان اروند است.
(شرفنامهٔ منیری):
افرند تو ندارد اورند تو کسی
گر چند هست شاهدی ار چند ...
الاطباء) (هفت قلزم) (آنندراج).
|| زیبائی. (برهان) (ناظم الاطباء)
(هفت قلزم) (آنندراج). همان اروند است.
(شرفنامهٔ منیری):
افرند تو ندارد اورند تو کسی
گر چند هست شاهدی ار چند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ رِ ] (ع اِ) فِرِند. جوهر شمشیر.
|| نگار شمشیر. (منتهی الارب) (از
اقرب الموارد). || شمشیر جوهردار.
(منتهی الارب). شمشیر. (از اقرب الموارد).
|| گل سرخ. (منتهی الارب). حوحم
یعنی ...
|| نگار شمشیر. (منتهی الارب) (از
اقرب الموارد). || شمشیر جوهردار.
(منتهی الارب). شمشیر. (از اقرب الموارد).
|| گل سرخ. (منتهی الارب). حوحم
یعنی ...