مولی
مولی maddesi sözlük listesi
مولی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ لا ] (ع ص، اِ) مولا. آزادکرده شده.
(منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (غیاث) (از
اقرب الموارد). آزادکرده. (مهذب الاسماء)
(آنندراج) (ترجمان القرآن جرجانی ص ۹۶).
آزادشده. آزادکرده شده. مُعْتَق. ج، مَوالی. و
منسوب بدان مولوی است. (یادداشت مؤلف).
این لفظ مصدر میمی ...
(منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (غیاث) (از
اقرب الموارد). آزادکرده. (مهذب الاسماء)
(آنندراج) (ترجمان القرآن جرجانی ص ۹۶).
آزادشده. آزادکرده شده. مُعْتَق. ج، مَوالی. و
منسوب بدان مولوی است. (یادداشت مؤلف).
این لفظ مصدر میمی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع ص) نعت فاعلی از ایلاء. رجوع به
ایلاء شود. || (اصطلاح فقه) مردی که قسم
بر ترک نزدیکی با زوجهٔ خود یاد نموده است.
(یادداشت لغت نامه). مردی که نزدیکی با
زنش برای او ممکن نیست ...
ایلاء شود. || (اصطلاح فقه) مردی که قسم
بر ترک نزدیکی با زوجهٔ خود یاد نموده است.
(یادداشت لغت نامه). مردی که نزدیکی با
زنش برای او ممکن نیست ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(یونانی، اِ) نام دارویی که کمیز را
افزون کند و به این معنی مأخوذ از یونانی
می باشد. (ناظم الاطباء). به لغت یونانی دوایی
باشد سفید که آن را حرمل عربی گویند و به
فارسی صندل دانه خوانند. بول و حیض ...
افزون کند و به این معنی مأخوذ از یونانی
می باشد. (ناظم الاطباء). به لغت یونانی دوایی
باشد سفید که آن را حرمل عربی گویند و به
فارسی صندل دانه خوانند. بول و حیض ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (ص، اِ) یا کافور مولی. کافوری
است ناصافی و تیره که از جوشانیدن
ریزه های چوب کافور گیرند و آن قسم بد
است از اقسام کافور. (یادداشت مؤلف).
است ناصافی و تیره که از جوشانیدن
ریزه های چوب کافور گیرند و آن قسم بد
است از اقسام کافور. (یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص نسبی) کسی که معشوق دارد.
(ناظم الاطباء). دارای فاسق. زن معشوقه دار.
(از آنندراج) (برهان).
(ناظم الاطباء). دارای فاسق. زن معشوقه دار.
(از آنندراج) (برهان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) درنگ و تأنی و تأخیر. (ناظم
الاطباء) (از آنندراج) (برهان). || ناز و
غمزه. (آنندراج). || (ص نسبی) ناز و
غمزه کننده را گویند. (برهان). نازکننده و
غمزه کننده. (ناظم الاطباء).
الاطباء) (از آنندراج) (برهان). || ناز و
غمزه. (آنندراج). || (ص نسبی) ناز و
غمزه کننده را گویند. (برهان). نازکننده و
غمزه کننده. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ لی ی ] (ع ص) کودکی که بر او ولی
گمارده باشند. (از اقرب الموارد).
گمارده باشند. (از اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ وَلْ لی ] (ع ص) اسم فاعل از
تولیت و تولیة. گرداننده. (از یادداشت مؤلف).
تولیت و تولیة. گرداننده. (از یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ لا ] (اِخ) رب. (منتهی الارب).
بارخدا. نامی از نامهای خدای تعالی. (مهذب
الاسماء). بارخدای. یکی از نامهای
خدای تعالی. در دعا گویند: مولای مولای!
(یادداشت مؤلف). بارخدای. (ترجمان القرآن
جرجانی ص ۹۶) (دهار) (مهذب الاسماء)
(السامی فی الاسامی). بارخدا. ...
بارخدا. نامی از نامهای خدای تعالی. (مهذب
الاسماء). بارخدای. یکی از نامهای
خدای تعالی. در دعا گویند: مولای مولای!
(یادداشت مؤلف). بارخدای. (ترجمان القرآن
جرجانی ص ۹۶) (دهار) (مهذب الاسماء)
(السامی فی الاسامی). بارخدا. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ] (اِخ) ممال مَولی ََ، به معنی
بارخدای. نامی از نامهای خدای تعالی.
(یادداشت مؤلف):
شغل شغل تو باد با خسرو
کار کار تو باد با مولی.ابوالفرج رونی.
بارخدای. نامی از نامهای خدای تعالی.
(یادداشت مؤلف):
شغل شغل تو باد با خسرو
کار کار تو باد با مولی.ابوالفرج رونی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ لا ] (اِخ) در تداول درویشان،
علی بن ابیطالب علیه السلام. (از یادداشت
مؤلف).
علی بن ابیطالب علیه السلام. (از یادداشت
مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(مُ لا) [ ع . ] (اِ.) 1 - مالک ، سرور. 2 - بنده ، بندة آزاد شده . ج . موالی .