ناطق
ناطق maddesi sözlük listesi
ناطق Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طِ ] (ع ص) اسم فاعل از نطق.
(اقرب الموارد). گوینده. (منتهی الارب). گویا.
(آنندراج). (فرهنگ نظام). سخنگوی. (دهار)
(مهذب الاسماء). که سخن می گوید:
ز نطق ار فرومانده بلبل من اینک
چو بلبل به مدح خداوند ناطق.ادیب صابر.
نیست از ...
(اقرب الموارد). گوینده. (منتهی الارب). گویا.
(آنندراج). (فرهنگ نظام). سخنگوی. (دهار)
(مهذب الاسماء). که سخن می گوید:
ز نطق ار فرومانده بلبل من اینک
چو بلبل به مدح خداوند ناطق.ادیب صابر.
نیست از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طِ ] (اِخ) باقر (شیخ...) شیرازی،
متخلص به ناطق. شاعری از قریهٔ کویم شیراز
است. در نسخهٔ خطی مرآت الفصاحة (مؤلف
در اوایل قرن چهاردهم) از او ذکری رفته
است. رجوع به فرهنگ سخنوران ص ۵۸۹
شود.
متخلص به ناطق. شاعری از قریهٔ کویم شیراز
است. در نسخهٔ خطی مرآت الفصاحة (مؤلف
در اوایل قرن چهاردهم) از او ذکری رفته
است. رجوع به فرهنگ سخنوران ص ۵۸۹
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طِ ] (اِخ) حسن یزدی (میرزا سید...)
متخلص به ناطق. از شاعران قرن سیزدهم
هجری است. در تذکرهٔ خطی حدیقةالشعراء
تألیف دیوان بیگی شیرازی ص ۱۸۸ از او
ذکری رفته است. رجوع به فرهنگ سخنوران
ص ۵۹۰ شود.
متخلص به ناطق. از شاعران قرن سیزدهم
هجری است. در تذکرهٔ خطی حدیقةالشعراء
تألیف دیوان بیگی شیرازی ص ۱۸۸ از او
ذکری رفته است. رجوع به فرهنگ سخنوران
ص ۵۹۰ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طِ ] (اِخ) رحمت اللََّه (خواجه...)
لاهوری به روایت مؤلف صبح گلشن «در
دهلی نشو و نما یافته و برای کسب کمال به
ملک توران شتافته... مدتی در فرح آباد به سر
برد و در آخر عمر به دارالحکومهٔ لکهنو
اقامت گزیده ...
لاهوری به روایت مؤلف صبح گلشن «در
دهلی نشو و نما یافته و برای کسب کمال به
ملک توران شتافته... مدتی در فرح آباد به سر
برد و در آخر عمر به دارالحکومهٔ لکهنو
اقامت گزیده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طِ ] (اِخ) گل محمدخان مکرانی. به
روایت مؤلف شمع انجمن از دیار خود به
هندوستان مهاجرت کرده و در لکهنو اقامت
گزیده و به سال ۱۲۶۴ هـ . ق. درگذشته است.او راست:
ناطق ابنای روزگار کرند
خود بنه گوش ...
روایت مؤلف شمع انجمن از دیار خود به
هندوستان مهاجرت کرده و در لکهنو اقامت
گزیده و به سال ۱۲۶۴ هـ . ق. درگذشته است.او راست:
ناطق ابنای روزگار کرند
خود بنه گوش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طِ ] (اِخ) محمد (شیخ...) ابن آقا
میرزا محمدعلی مجتهد شیرازی. از شاعران
قرن سیزدهم است و مرحوم فرصت در
آثارالعجم این ابیات را از وی آورده است:
آن روز که آشفته به رخ موی تو کردند
صد سلسله دل بستهٔ گیسوی ...
میرزا محمدعلی مجتهد شیرازی. از شاعران
قرن سیزدهم است و مرحوم فرصت در
آثارالعجم این ابیات را از وی آورده است:
آن روز که آشفته به رخ موی تو کردند
صد سلسله دل بستهٔ گیسوی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طِ ] (اِخ) محمدحسن کاشانی
(میرزا...) داماد فتحعلی خان صبا و از شاعران
قرن سیزدهم کاشان است. در نسخهٔ خطی
مدایح معتمدی تألیف محمدعلی بهار
اصفهانی ذکری از او رفته است. رجوع به
فرهنگ سخنواران ص ۵۸۹ شود.
(میرزا...) داماد فتحعلی خان صبا و از شاعران
قرن سیزدهم کاشان است. در نسخهٔ خطی
مدایح معتمدی تألیف محمدعلی بهار
اصفهانی ذکری از او رفته است. رجوع به
فرهنگ سخنواران ص ۵۸۹ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طِ ] (اِخ) محمد شفیع (میر سید...)
اصلا از سادات اصفهان است و در ولایت
دکن (هندوستان) تولد یافته و با شیخ
محمدعلی حزین در شاه جهان آباد معاشرت
داشته و به روایت سیدعبداللََّه شوشتری «در
کمال سلامت نفس ...
اصلا از سادات اصفهان است و در ولایت
دکن (هندوستان) تولد یافته و با شیخ
محمدعلی حزین در شاه جهان آباد معاشرت
داشته و به روایت سیدعبداللََّه شوشتری «در
کمال سلامت نفس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طِ ] (اِخ) مسیحابن ملانویدی
شیرازی، متخلص به ناطق. از شاعران عهد
صفویه است. نصرآبادی آرد «نسخ تعلیق را
بسیار خوش می نویسد و شعرش هم لطیف
است... اما روزگار با او سازگاری ننموده
چنانکه کمال عسرت را دارد». ...
شیرازی، متخلص به ناطق. از شاعران عهد
صفویه است. نصرآبادی آرد «نسخ تعلیق را
بسیار خوش می نویسد و شعرش هم لطیف
است... اما روزگار با او سازگاری ننموده
چنانکه کمال عسرت را دارد». ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(طِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) نطق کننده ، گوینده . 2 - سخنران ، خطیب . 3 - اموال
جاندار مانند: چهارپا، غلام .
جاندار مانند: چهارپا، غلام .
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
ناطِقٌ
1 ['naːtʼiq]
n m
مُتَحَدِّثٌ m porte-parole
◊
ناطِقٌ رَسْمِيٌّ — porte-parole officiel
♦ ناطِقٌ عَسْكَرِيٌّ porte-parole militaire
♦ النّاطِقُ بِلِسانِ porte-parole de
♦ الناطقون باللغة العَرَبِيَّةِ les arabophones
2 ['naːtʼiq]
adj
قادِرٌ عَلَى النُّطْقِ m parlant
◊
قاموسٌ ناطِقٌ — un dictionnaire électronique
♦ سينما ناطقةٌ le cinéma parlant
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
ناطِق: قادِرٌ على التّكَلّم، يَتَكَلّم
articulate, able to speak, endowed with the faculty of speech; speaking, talking
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
نَاطِقٌ
1.
1) говорящий; الناطقﺔ звуковое кино; ناطقغير бессловесный; رسمىّ ناطق официальное лицо, выступающее с каим-л. заявлением; рупор; بلسان وزارة ناطق выступающий от имени какого-л. министерства
2) рассуждающий, разумный; ناطق حيوان человек (букв. мыслящее животное) ; 2. диктор (в кино) ; * ما له ناطق ولا صامت у него ничего нет
* * *
аи=
1. прич.
2. представитель (выступающий от чьего-л. имени)