نعمت
نعمت maddesi sözlük listesi
نعمت Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نِ مَ ] (ع اِ) مال. (از منتهی الارب)
(آنندراج). ثروت. دسترس. (غیاث اللغات).
ثروت. دارایی. رجوع به نعمة شود:
امروز به اقبال تو ای میر خراسان
هم نعمت و هم روی نکو دارم وسناد.
رودکی.
بود از نعمت آنچه پوشیدند
و ...
(آنندراج). ثروت. دسترس. (غیاث اللغات).
ثروت. دارایی. رجوع به نعمة شود:
امروز به اقبال تو ای میر خراسان
هم نعمت و هم روی نکو دارم وسناد.
رودکی.
بود از نعمت آنچه پوشیدند
و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نِ مَ ] (اِخ) نعمت اللََّه (سید... خان)
ابن نواب روح اللََّه خان. از خاندان میرمیران و
از احفاد سلالهٔ صفویهٔ ایران و از شاعران و
صاحب منصبان هندوستان است. او راست:
بهیچ وجه مکدر نمی شود دل ما
ز آب آینه گویا ...
ابن نواب روح اللََّه خان. از خاندان میرمیران و
از احفاد سلالهٔ صفویهٔ ایران و از شاعران و
صاحب منصبان هندوستان است. او راست:
بهیچ وجه مکدر نمی شود دل ما
ز آب آینه گویا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نِ مَ ] (اِخ) نعمت اللََّه (قاضی...) علامه
عباسی، از دانشمندان و پارسی گویان
هندوستان است و با میرزا باقی معاصر بوده
است. او راست:
جائی که عرض درد دهد دل فکار تو
روی زمین چو عرصهٔ محشر بهم خورد.
(از ...
عباسی، از دانشمندان و پارسی گویان
هندوستان است و با میرزا باقی معاصر بوده
است. او راست:
جائی که عرض درد دهد دل فکار تو
روی زمین چو عرصهٔ محشر بهم خورد.
(از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نِ مَ ] (اِخ) نعمت اللََّه تتوی (میر...) از
پارسی گویان هندوستان است، او راست:
عنان خرج هر آنکو به وقت دخل نداشت
چو ماه چارده خود را به کاستن دارد.
(از مقالات الشعراء ص ۸۱۹).
پارسی گویان هندوستان است، او راست:
عنان خرج هر آنکو به وقت دخل نداشت
چو ماه چارده خود را به کاستن دارد.
(از مقالات الشعراء ص ۸۱۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نِ مَ ] (اِخ) نعمت اللََّه سیوستانی
(میر...) از پارسی گویان هند است. او راست:
دل درون سینه ام در یاد لعل او طپید
ماهی لب تشنه سوی چشمه می خواهد کشید.
(از مقالات الشعراء ص ۸۱۷).
(میر...) از پارسی گویان هند است. او راست:
دل درون سینه ام در یاد لعل او طپید
ماهی لب تشنه سوی چشمه می خواهد کشید.
(از مقالات الشعراء ص ۸۱۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نِ مَ ] (اِخ) نعمت اللََّه نار نولی (سید...)
از پارسی گویان قرن یازدهم هند است و به
روایت صبح گلشن «فقیری صافی مشرب بود
و در عهد سلطنت شاهجهان دلق تجرید در بر
کرده» و در زمان پادشاهی عالمگیر به ...
از پارسی گویان قرن یازدهم هند است و به
روایت صبح گلشن «فقیری صافی مشرب بود
و در عهد سلطنت شاهجهان دلق تجرید در بر
کرده» و در زمان پادشاهی عالمگیر به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نِ مَ ] (اِخ) نعمت تهرانی (مولانا...) به
روایت سام میرزا اجدادش از مردم بغدادند و
خود او در تهران تولد یافته و در زمان تألیف
تحفهٔ سامی به تجارت مشغول بوده است و
شعری هم می سرود او راست:
عشق ...
روایت سام میرزا اجدادش از مردم بغدادند و
خود او در تهران تولد یافته و در زمان تألیف
تحفهٔ سامی به تجارت مشغول بوده است و
شعری هم می سرود او راست:
عشق ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نِ مَ ] (اِخ) محمود (میرزا... خان)
فسائی، متخلص به نعمت، از شاعران قرن
سیزدهم هجری قمری متولد در ۱۲۷۱ هـ . ق.
و از حکام شهر فسا بوده است و دیوان
اشعاری دارد، او راست:
حرباصفت آفتاب رخشان
در وصف ...
فسائی، متخلص به نعمت، از شاعران قرن
سیزدهم هجری قمری متولد در ۱۲۷۱ هـ . ق.
و از حکام شهر فسا بوده است و دیوان
اشعاری دارد، او راست:
حرباصفت آفتاب رخشان
در وصف ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(نِ مَ) [ ع . نعمة ] (اِ.) 1 - احسان ، نیکی . 2 - مال ، روزی . ج . نعم . نعمات .
Farsça - Azeri sözlük Metni çevir
ərinc(izah: əriş.. əric.
tanrı əricin savğala artsın günə gündən. (savğala: şükr ed).)
tanrı əricin savğala artsın günə gündən. (savğala: şükr ed).)
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
dar; darowizna; luksus; luksusowy; obfitość; podarunek; prezent; przepych; upominek; uzdolnienie; zbytek