ور
ور maddesi sözlük listesi
ور Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وَ ] (اِ) سبق و تختهٔ اطفال که معلمان بدان
تعلیم دهند چنانکه فلانی فلان چیز ور
میدهد؛ یعنی تعلیم میدهد و درس میگوید.
(آنندراج) (برهان). سبق و تختهٔ درس
کودکان. تخته ای که در مکتب های قدیم
معلمان روی ...
تعلیم دهند چنانکه فلانی فلان چیز ور
میدهد؛ یعنی تعلیم میدهد و درس میگوید.
(آنندراج) (برهان). سبق و تختهٔ درس
کودکان. تخته ای که در مکتب های قدیم
معلمان روی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وِ ] (اِ) پرگویی. گفتار بیهوده. سخن
بیهوده. سخن بیفایده.
- ور زدن؛ در تداول، پرگویی کردن.
حرفهای بیهوده گفتن.
بیهوده. سخن بیفایده.
- ور زدن؛ در تداول، پرگویی کردن.
حرفهای بیهوده گفتن.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وَرر ] (ع اِ) برسوی ران. (منتهی الارب)
(آنندراج) (ناظم الاطباء). وَرِک. (از اقرب
الموارد) (ناظم الاطباء). || ارزانی و
فراخ سالی. (منتهی الارب) (آنندراج). خصب.
(اقرب الموارد).
(آنندراج) (ناظم الاطباء). وَرِک. (از اقرب
الموارد) (ناظم الاطباء). || ارزانی و
فراخ سالی. (منتهی الارب) (آنندراج). خصب.
(اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~.) 1 - (حر.) حرف شرط ، مخفف و اگر. 2 - ( اِ.) طرف ، جانب . 3 - پسوندی است که
به اسم می پیوندد و دارندگی را می رساند:بارور، تاج ور، کینه ور. 4 - پیشوندی است
که بر سر افعال درآید به معنی بر: ورآمدن ، ورافتادن . 5 - بر سر اسماء (ریشه و
مصادر مرخم ) درآید به معنی بر، به : ورانداز، ورش کست .
به اسم می پیوندد و دارندگی را می رساند:بارور، تاج ور، کینه ور. 4 - پیشوندی است
که بر سر افعال درآید به معنی بر: ورآمدن ، ورافتادن . 5 - بر سر اسماء (ریشه و
مصادر مرخم ) درآید به معنی بر، به : ورانداز، ورش کست .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~.) [ په . ] (اِ.) در ایران باستان در محاکمه های مبهم و مشکل دو طرف دعویی را
مورد آزمایش (ور) قرار می دادند و آن دو گونه بوده است : 1 - ور گرم (گذشتن از آتش
). ور سرد (خوردن سوگند) و آن آب آمیخته با گوگرد بوده است که به متهم می
خورانیدند.
مورد آزمایش (ور) قرار می دادند و آن دو گونه بوده است : 1 - ور گرم (گذشتن از آتش
). ور سرد (خوردن سوگند) و آن آب آمیخته با گوگرد بوده است که به متهم می
خورانیدند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(وَ) (اِ.) تخته ای که در مکتب های قدیم معلمان روی آن به شاگردان تعلیم می دادند،
سبق .
سبق .