یار
یار maddesi sözlük listesi
یار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) اعانت کننده. (برهان) (شرفنامه).
معین. (دهار). مدد. مددکار. (غیاث اللغات).
عون. معاون. ناصر. نصیر. عضد. معاضد.
ظهیر. پشت. یاور. مدد. ساعد. دستگیر.
طرفدار. دستیار. مساعد. ولی. رِدْء:
خرد باد همواره سالار تو
مباد از جهان جز خرد یار تو.ابوشکور.
و این سه گروه با ...
معین. (دهار). مدد. مددکار. (غیاث اللغات).
عون. معاون. ناصر. نصیر. عضد. معاضد.
ظهیر. پشت. یاور. مدد. ساعد. دستگیر.
طرفدار. دستیار. مساعد. ولی. رِدْء:
خرد باد همواره سالار تو
مباد از جهان جز خرد یار تو.ابوشکور.
و این سه گروه با ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نواب منورالدولة احمدیارخان بهادر
ممتاز جنگ اورنگ آبادی که والدش نواب
شجاع الدولة بهادر دلخان از حضور نواب
ناصر جنگ شهید منصب هفت هزاری داشت
و نواب آصفجاه ثانی احمدیارخان را به
خطاب منورالدوله و منصب پنجهزاری
برداشت. طبعش ...
ممتاز جنگ اورنگ آبادی که والدش نواب
شجاع الدولة بهادر دلخان از حضور نواب
ناصر جنگ شهید منصب هفت هزاری داشت
و نواب آصفجاه ثانی احمدیارخان را به
خطاب منورالدوله و منصب پنجهزاری
برداشت. طبعش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ.) [ په . ] 1 - دوست ، همدم ، معشوق . 2 - مجازاً رفیق یک رنگ و موافق . 3 -
ناصر، معین . 4 - همراه . ؛ ~ گرفتن در بازی یک یا چند تن از بازیکنان را برای کمک
به خود برگزیدن .
ناصر، معین . 4 - همراه . ؛ ~ گرفتن در بازی یک یا چند تن از بازیکنان را برای کمک
به خود برگزیدن .