hamuşi - خموشی
hamuşi - خموشی maddesi sözlük listesi
خموشی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ ] (حامص) سکوت. صموت.
خاموشی. (یادداشت بخط مؤلف):
که هر مرغ را هم خموشی نکوست.
فردوسی.
تا نشسته بر در دانش رصدداران جهل
در بیابان خموشی کاروان آورده ام.
خاقانی.
بگفتن با پرستاران چه کوشی
سیاست باید اینجا یا خموشی.نظامی.
اگر گوشم بگیری ...
خاموشی. (یادداشت بخط مؤلف):
که هر مرغ را هم خموشی نکوست.
فردوسی.
تا نشسته بر در دانش رصدداران جهل
در بیابان خموشی کاروان آورده ام.
خاقانی.
بگفتن با پرستاران چه کوشی
سیاست باید اینجا یا خموشی.نظامی.
اگر گوشم بگیری ...