radi - رادی
radi - رادی maddesi sözlük listesi
رادی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(حامص) جوانمردی. بخشندگی.
سخاوت. (غیاث اللغات) (تاج المصادر
بیهقی):
شاهی که بروز رزم از رادی
زرین نهد او به تیر در پیکان
تا کشتهٔ او از آن کفن سازد
تا خستهٔ او از آن کند درمان.رودکی.
دگر گفت کز ما چه نیکوتر است ...
سخاوت. (غیاث اللغات) (تاج المصادر
بیهقی):
شاهی که بروز رزم از رادی
زرین نهد او به تیر در پیکان
تا کشتهٔ او از آن کفن سازد
تا خستهٔ او از آن کند درمان.رودکی.
دگر گفت کز ما چه نیکوتر است ...