adi - عدی
adi - عدی maddesi sözlük listesi
عدی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ دْ دی ] (ص نسبی) (طلاق...) در
مقابل طلاق غیر عدی. طلاق غیر عدی که زن
عده نداشته باشد مانند طلاق قبل از دخول و
طلاق زن یائسه. و طلاق عدی طلاقی است
که عده داشته باشد و ...
مقابل طلاق غیر عدی. طلاق غیر عدی که زن
عده نداشته باشد مانند طلاق قبل از دخول و
طلاق زن یائسه. و طلاق عدی طلاقی است
که عده داشته باشد و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ دا / عِ دا ] (ع ص، اِ) دشمنان. اسم
جمع است. یقال هؤلاء قوم عدی؛ أی اعداء.
(منتهی الارب) (از اقرب الموارد) و یقال
العِدی الاعداء الذین لانقاتلهم. (از اقرب
الموارد).
جمع است. یقال هؤلاء قوم عدی؛ أی اعداء.
(منتهی الارب) (از اقرب الموارد) و یقال
العِدی الاعداء الذین لانقاتلهم. (از اقرب
الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ دا ] (ع اِ) کرانهٔ وادی. || چوب
که میان دو چوب باشد. || سنگ تنک که
بدان چیزی را پوشند. || دور شوندگان.
(اقرب الموارد) (منتهی الارب). ...
که میان دو چوب باشد. || سنگ تنک که
بدان چیزی را پوشند. || دور شوندگان.
(اقرب الموارد) (منتهی الارب). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (ع اِ) گروه مردم که مهیای
قتال باشند. || پیشروان جنگ. و قیل أول
من یحمل من الرحالة. (قطرالمحیط) (از اقرب
الموارد) (منتهی الارب). ج، عاد.
قتال باشند. || پیشروان جنگ. و قیل أول
من یحمل من الرحالة. (قطرالمحیط) (از اقرب
الموارد) (منتهی الارب). ج، عاد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (ص نسبی) نسبت است به
عدی بن افلت. رجوع به عدی بن افلت شود.
|| نسبت است به عدی بن جندب. رجوع به
عدی بن جندب شود. || ...
عدی بن افلت. رجوع به عدی بن افلت شود.
|| نسبت است به عدی بن جندب. رجوع به
عدی بن جندب شود. || ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) قبیله ای است و
عدوی یا عِدی منسوب بدان است. (از اقرب
الموارد) (از قطرالمحیط) (منتهی الارب).
عدوی یا عِدی منسوب بدان است. (از اقرب
الموارد) (از قطرالمحیط) (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) جدی جاهلی است.
فرزندان او بطنی از نجارند از آنهاست انس بن
مالک و جماعتی از صحابه. (از اعلام
زرکلی).
فرزندان او بطنی از نجارند از آنهاست انس بن
مالک و جماعتی از صحابه. (از اعلام
زرکلی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) جدی است جاهلی.
فرزندان او بطنی از بنی مزیقیااند. (از اعلام
زرکلی).
فرزندان او بطنی از بنی مزیقیااند. (از اعلام
زرکلی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) جدی است جاهلی.
فرزندان او بطنی از فزارةاند. از جمله بنو بدر
است که مسکن آنها به نواحی قلپوبیة به دیار
مصر بود. (از اعلام زرکلی).
فرزندان او بطنی از فزارةاند. از جمله بنو بدر
است که مسکن آنها به نواحی قلپوبیة به دیار
مصر بود. (از اعلام زرکلی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) جدی است جاهلی.
فرزندان او بطنی از قضاعه اند. (از اعلام
زرکلی).
فرزندان او بطنی از قضاعه اند. (از اعلام
زرکلی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) جدی است جاهلی.
فرزندان او بطنی از لخم از قحطانیه اند. (از
اعلام زرکلی).
فرزندان او بطنی از لخم از قحطانیه اند. (از
اعلام زرکلی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن اخزم بن ربیعةبن
جرول بن ثعل بن عمروبن الغوث بن طیئ.
بطنی از طی است از جمله حاتم بن عبداللََّه بن
الحشرج بن امری القیس بن عدی است. (از
لباب الانساب ج ۲ ص ...
جرول بن ثعل بن عمروبن الغوث بن طیئ.
بطنی از طی است از جمله حاتم بن عبداللََّه بن
الحشرج بن امری القیس بن عدی است. (از
لباب الانساب ج ۲ ص ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن ارطاة الفزاری
امیر و از مردم دمشق است. وی از عقلاء
شجعان عرب بود. عمربن عبدالعزیز به سال
۹۹ هـ . ق. وی را ولایت بصره داد و تا به سال
۱۰۲ که ...
امیر و از مردم دمشق است. وی از عقلاء
شجعان عرب بود. عمربن عبدالعزیز به سال
۹۹ هـ . ق. وی را ولایت بصره داد و تا به سال
۱۰۲ که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن اسامةبن مالک بن
حبیب بن عمروبن غنم بن تغلب. بطنی از تغلب
است که جمعی بسیار بدو نسبت داده شده اند
از جمله امراء بنوحمدان بن حمدون. (از
لباب الانساب ج ...
حبیب بن عمروبن غنم بن تغلب. بطنی از تغلب
است که جمعی بسیار بدو نسبت داده شده اند
از جمله امراء بنوحمدان بن حمدون. (از
لباب الانساب ج ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن اقلت بن سلسلة
بن عمروبن سلسلةبن غنم بن ثوب بن معنی بن
عتودبن عنین بن سلامان. بطنی از طی است
که از جملهٔ آنها عنترةبن الاخرس است. (از
لباب الانساب ج ۲ ص ۱۲۸).
بن عمروبن سلسلةبن غنم بن ثوب بن معنی بن
عتودبن عنین بن سلامان. بطنی از طی است
که از جملهٔ آنها عنترةبن الاخرس است. (از
لباب الانساب ج ۲ ص ۱۲۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن ثابت الانصاری.
از علماء امامیه و از صلحاء شیعهٔ عصر خود
بود به سال ۱۱۶ هـ . ق. به کوفه درگذشت مولد
او نیز به کوفه بود. (از اعلام زرکلی).
از علماء امامیه و از صلحاء شیعهٔ عصر خود
بود به سال ۱۱۶ هـ . ق. به کوفه درگذشت مولد
او نیز به کوفه بود. (از اعلام زرکلی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن جناب بن هبل از
کنانة عذرة. از قحطان جدی است جاهلی. و
از عقبهٔ اوست لیلی ام عبدالعزیزبن مروان. (از
اعلام زرکلی) (لباب الانساب ج ۲ ص ۱۲۸).
کنانة عذرة. از قحطان جدی است جاهلی. و
از عقبهٔ اوست لیلی ام عبدالعزیزبن مروان. (از
اعلام زرکلی) (لباب الانساب ج ۲ ص ۱۲۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن جندب بن
العنبربن عمروبن تمیم، بطنی بزرگ از تمیم
است. از آنهاست غاضرةبن سمرةبن عمرو.
(از لباب الانساب ج ۲ ص ۱۲۸).
العنبربن عمروبن تمیم، بطنی بزرگ از تمیم
است. از آنهاست غاضرةبن سمرةبن عمرو.
(از لباب الانساب ج ۲ ص ۱۲۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن حاتم بن عبداللََّه بن
سعدبن الحشرج الطائی. صحابی و از اجواد
عقلاء بود، وی در عصر جاهلی رئیس قوم
خود بود. و در جنگ ردة کارهای بزرگ کرد
بطوری که ابن اثیر در مورد ...
سعدبن الحشرج الطائی. صحابی و از اجواد
عقلاء بود، وی در عصر جاهلی رئیس قوم
خود بود. و در جنگ ردة کارهای بزرگ کرد
بطوری که ابن اثیر در مورد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن حارث بن مرة. از
کهلان از قحطانیه جد جاهلی است فرزندان
او عفیر و لخم و جذام اند. (از اعلام زرکلی).
کهلان از قحطانیه جد جاهلی است فرزندان
او عفیر و لخم و جذام اند. (از اعلام زرکلی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن حنیفة غنم از
قحطانیه جد جاهلی است از فرزندان اوست
سلیمة المتنبی. (از اعلام زرکلی) (لباب
الانساب ج ۲ ص ۱۲۸).
قحطانیه جد جاهلی است از فرزندان اوست
سلیمة المتنبی. (از اعلام زرکلی) (لباب
الانساب ج ۲ ص ۱۲۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن ربیعةبن الحارث
مکنی به ابولیلی و مشهور به المهلهل از
بنی تغلب است، شاعر، از شجعان عرب در
جاهلیت بود. از مردم نجد و دائی امرئ القیس
شاعر است. وی را بدان جهت که ...
مکنی به ابولیلی و مشهور به المهلهل از
بنی تغلب است، شاعر، از شجعان عرب در
جاهلیت بود. از مردم نجد و دائی امرئ القیس
شاعر است. وی را بدان جهت که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن ربیعةبن معاویة
الاکرمین بن الحرث بن معاویةبن مرتع بن
معاویةبن کندة بطنی از کنده است. (از لباب
الانساب ج ۲ ص ۱۲۸).
الاکرمین بن الحرث بن معاویةبن مرتع بن
معاویةبن کندة بطنی از کنده است. (از لباب
الانساب ج ۲ ص ۱۲۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن زیدبن حمادبن
زید. از تمیم شاعر و از دهاة جاهلی است وی
قروی و از مردم حیره بود مردی فصیح بود
عربی و فارسی نیکو میدانست در تیراندازی
ماهر بود بازی صرلجان که ...
زید. از تمیم شاعر و از دهاة جاهلی است وی
قروی و از مردم حیره بود مردی فصیح بود
عربی و فارسی نیکو میدانست در تیراندازی
ماهر بود بازی صرلجان که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن زیدبن مالک بن
عدن بن الرقاع از عاملة. شاعری بزرگ و از
مردم دمشق است. وی معاصر جریر است از
مداحان بنی امیه و از خواص ولیدبن
عبدالملک است وی در حدود سال ۹۵ ...
عدن بن الرقاع از عاملة. شاعری بزرگ و از
مردم دمشق است. وی معاصر جریر است از
مداحان بنی امیه و از خواص ولیدبن
عبدالملک است وی در حدود سال ۹۵ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن زید مناةبن ادبن
طایخة از عدنان جد جاهلی است از اعقاب
ذوالرمة شاعر است. (از اعلام زرکلی) (لباب
الانساب ج ۲ ص ۱۲۶).
طایخة از عدنان جد جاهلی است از اعقاب
ذوالرمة شاعر است. (از اعلام زرکلی) (لباب
الانساب ج ۲ ص ۱۲۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن عدی بن عمیرةبن
فروة. از بنی الارقم ازکنده. بزرگ اهل جزیره
بود. وی ناسک فقیه بود، سلیمان بن
عبدالملک وی را قضاء الجزیره و ارمنیة و
آذربایجان بداد. عمربن عبدالعزیز نیز وی را
بدان ...
فروة. از بنی الارقم ازکنده. بزرگ اهل جزیره
بود. وی ناسک فقیه بود، سلیمان بن
عبدالملک وی را قضاء الجزیره و ارمنیة و
آذربایجان بداد. عمربن عبدالعزیز نیز وی را
بدان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن عمروبن ربیعة. از
مزیقیا از قحطانیه جد جاهلی است. از نسل
اوست بدیل بن ورقاء و جویریة دختر حارث.
(از اعلام زرکلی) (لباب الانساب ج ۲
ص ۱۲۷).
مزیقیا از قحطانیه جد جاهلی است. از نسل
اوست بدیل بن ورقاء و جویریة دختر حارث.
(از اعلام زرکلی) (لباب الانساب ج ۲
ص ۱۲۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن عمروبن مالک. از
بنی نجار. از خزرج از قحطان جد جاهلی
است از نسل اوست حسان بن ثابت
الانصاری. (از اعلام زرکلی) (لباب الانساب
ج ۱ ص ۱۲۶).
بنی نجار. از خزرج از قحطان جد جاهلی
است از نسل اوست حسان بن ثابت
الانصاری. (از اعلام زرکلی) (لباب الانساب
ج ۱ ص ۱۲۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دی ی ] (اِخ) ابن عَمیرة، مکنی به
ابو زراة صحابی است. ساکن کوفه شد و بعد به
حران رفت و سپس به سال ۴۰ هـ . ق. به کوفه
درگذشت از او در صحیحین ده حدیث ...
ابو زراة صحابی است. ساکن کوفه شد و بعد به
حران رفت و سپس به سال ۴۰ هـ . ق. به کوفه
درگذشت از او در صحیحین ده حدیث ...
adi - عدی diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler