kari - قریع
kari - قریع maddesi sözlük listesi
قریع Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (ع ص، اِ) شتربچه. || شترکرهٔ
آبله ریزه برآمده. (منتهی الارب) (اقرب
الموارد) (آنندراج). فضیل. (اقرب الموارد).
ج، قَرْعی ََ. (منتهی الارب). || گشنی که آن
را برای گشنی برگزیده باشند. ...
آبله ریزه برآمده. (منتهی الارب) (اقرب
الموارد) (آنندراج). فضیل. (اقرب الموارد).
ج، قَرْعی ََ. (منتهی الارب). || گشنی که آن
را برای گشنی برگزیده باشند. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ رْ ری ] (ع ص، اِ) فعیل است برای
مبالغه. (اقرب الموارد). سید. (اقرب الموارد).
مهتر و سید. (ناظم الاطباء).
مبالغه. (اقرب الموارد). سید. (اقرب الموارد).
مهتر و سید. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ رَ ] (اِخ) ابن عوف بن کعب بن
سعدبن زیدمناةبن تمیم. تیره ای است از تمیم
که مردم بسیار و از جمله بنوآنف الناقة به او
منسوبند. (اللباب فی تهذیب الانساب) (منتهی
الارب). رجوع به قریعی شود.
سعدبن زیدمناةبن تمیم. تیره ای است از تمیم
که مردم بسیار و از جمله بنوآنف الناقة به او
منسوبند. (اللباب فی تهذیب الانساب) (منتهی
الارب). رجوع به قریعی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ رَ ] (اِخ) قریع بن حرث بن نمیربن
عامربن صعصعة، و نسبت به آن قریعی است.
تیره ای است از قیس بن عیلان. (اللباب فی
تهذیب الانساب). رجوع به قریعی شود.
عامربن صعصعة، و نسبت به آن قریعی است.
تیره ای است از قیس بن عیلان. (اللباب فی
تهذیب الانساب). رجوع به قریعی شود.
kari - قریع diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler