huzu - هزو
huzu - هزو maddesi sözlük listesi
هزو Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هَ زْوْ ] (ع مص) سیر نمودن. (منتهی
الارب) (اقرب الموارد). || رفتن. (منتهی
الارب). || افسوس داشتن. (تاج المصادر
بیهقی).
الارب) (اقرب الموارد). || رفتن. (منتهی
الارب). || افسوس داشتن. (تاج المصادر
بیهقی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هَ زَ / زُو ] (اِ) جانور آبی که آن را به
هندی اود گویند به واو مجهول، و به ترکی
قندز. (غیاث).
هندی اود گویند به واو مجهول، و به ترکی
قندز. (غیاث).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هُ ] (اِخ) قلعه ای است در ساحل بحر
فارس. (معجم البلدان). هزو و ساویه دیگر
نواحی اعمال است از ساحلیات که با جزیرهٔ
قیس رود و به حکم امیر کیش باشد و با
گرم سیر زمین کرمان پیوسته است. (فارسنامهٔ
ابن بلخی). ...
فارس. (معجم البلدان). هزو و ساویه دیگر
نواحی اعمال است از ساحلیات که با جزیرهٔ
قیس رود و به حکم امیر کیش باشد و با
گرم سیر زمین کرمان پیوسته است. (فارسنامهٔ
ابن بلخی). ...