احمد
احمد maddesi sözlük listesi
احمد Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (ع ن تف) احسن. بغایت
ستوده. ستوده تر. حمیدتر. مستدعی بسیار
حمد. اکسب للحمد: العود احمد:
چون باریتعالی او را از اکرام نفوس در مناقب
و مفاخر شناخت لاجرم از برای وی احمد
انواع منایا و ...
ستوده. ستوده تر. حمیدتر. مستدعی بسیار
حمد. اکسب للحمد: العود احمد:
چون باریتعالی او را از اکرام نفوس در مناقب
و مفاخر شناخت لاجرم از برای وی احمد
انواع منایا و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) نامی از نامهای رسول
صلوات اللََّه علیه:{/B مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ
بَعْدِی اِسْمُهُ أَحْمَدُ. ۲۱-۲۷۶۱:۶/}(قرآن ۶۱/۶). قال
(ص): انا فی السماء اَحمَد و فی
الارض محمد.
گفت جز خواجهٔ ...
صلوات اللََّه علیه:{/B مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ
بَعْدِی اِسْمُهُ أَحْمَدُ. ۲۱-۲۷۶۱:۶/}(قرآن ۶۱/۶). قال
(ص): انا فی السماء اَحمَد و فی
الارض محمد.
گفت جز خواجهٔ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) یکی از امراء متهور
ایلدرم، سلطان عثمانی، در محاربهٔ با امیر
تیمور گورکان. رجوع بحبط ج ۲ ص ۱۶۴
شود.
ایلدرم، سلطان عثمانی، در محاربهٔ با امیر
تیمور گورکان. رجوع بحبط ج ۲ ص ۱۶۴
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) نام پسر مقتدی باللََّه
بیست وهفتمین خلیفهٔ عباسی است. و او در
حیات پدر درگذشت.
بیست وهفتمین خلیفهٔ عباسی است. و او در
حیات پدر درگذشت.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) از اعیان ملازمان ملک
ناصر، سلطان مصر که بهمراهی اتلمش و آقیه
بسفارت نزد امیرتیمور گورکان رفت و تیمور
او را به انعام خلعت و زر و کلاه و کمر
اختصاص داد. رجوع بحبط ...
ناصر، سلطان مصر که بهمراهی اتلمش و آقیه
بسفارت نزد امیرتیمور گورکان رفت و تیمور
او را به انعام خلعت و زر و کلاه و کمر
اختصاص داد. رجوع بحبط ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) از امراء مسلم ماوراءالنهر
از جانب خطا:
دارای جهان احمد کین سقف فلک را
دارنده کف اوست باستون دو بازو.
شمس الدین منصوربن محمود اوزجندی.
رجوع به لباب الالباب ج ۱ ص ۱۹۶ و ۳۴۲
شود.
از جانب خطا:
دارای جهان احمد کین سقف فلک را
دارنده کف اوست باستون دو بازو.
شمس الدین منصوربن محمود اوزجندی.
رجوع به لباب الالباب ج ۱ ص ۱۹۶ و ۳۴۲
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) یکی از ملوک آل عراق،
پدر محمدبن عراق. او تقویم سنین و شهور
اهل خوارزم را اصلاح کرد. رجوع به احمدبن
محمدبن عراق شود.
پدر محمدبن عراق. او تقویم سنین و شهور
اهل خوارزم را اصلاح کرد. رجوع به احمدبن
محمدبن عراق شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) نام چند تن از سلاطین
عثمانی: احمد اول رجوع به احمد اول شود.
احمد دوم رجوع به احمد ثانی... شود. احمد
سوم رجوع به احمد ثالث شود.
عثمانی: احمد اول رجوع به احمد اول شود.
احمد دوم رجوع به احمد ثانی... شود. احمد
سوم رجوع به احمد ثالث شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) از بنوموسی او در آوردن
کتب از روم سعی کرد. رجوع به بنوموسی
شود.
کتب از روم سعی کرد. رجوع به بنوموسی
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) (خواجه...). پسر حاکم
چشت. مؤلف حبیب السیر (ج ۱ ص ۳۰۶) آرد
که: در سنهٔ ستین ومأتین (۲۶۰ هـ . ق.) خواجه
احمد متولد گشت و چون مدت بیست سال از
عمرش درگذشت روزی ...
چشت. مؤلف حبیب السیر (ج ۱ ص ۳۰۶) آرد
که: در سنهٔ ستین ومأتین (۲۶۰ هـ . ق.) خواجه
احمد متولد گشت و چون مدت بیست سال از
عمرش درگذشت روزی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) (خواجه سید...). از وزراء
امیر حسن بیک بن علی بیک بن قرا عثمان.
رجوع بحبط ج ۲ ص ۳۳۰ شود.
امیر حسن بیک بن علی بیک بن قرا عثمان.
رجوع بحبط ج ۲ ص ۳۳۰ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) (سلطان...). از جملهٔ
همراهان ایلچیان شاهرخ میرزا و میرزا
بایسنقر بختا. رجوع بحبط ج ۲ ص ۱۹۶ و
۴۰۰ و ۴۰۳ و ۴۰۴ شود.
همراهان ایلچیان شاهرخ میرزا و میرزا
بایسنقر بختا. رجوع بحبط ج ۲ ص ۱۹۶ و
۴۰۰ و ۴۰۳ و ۴۰۴ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) (سید...). وزیر سلطان
محمود غزنوی ممدوح فرخی در قصیدهٔ «دل
من همی داد گفتی گوائی...»
محمود غزنوی ممدوح فرخی در قصیدهٔ «دل
من همی داد گفتی گوائی...»
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) (شیخ الشیوخ...). رجوع
به احمدبن ابی العافیة... شود.
به احمدبن ابی العافیة... شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) (قاضی القضاة...). رجوع
به احمدبن ابراهیم سروجی... شود.
به احمدبن ابراهیم سروجی... شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) قاضی القضاة. رجوع به
احمدبن حسن بن قاضی الجبل... شود.
احمدبن حسن بن قاضی الجبل... شود.