آزاد
آزاد maddesi sözlük listesi
آزاد Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
özgür, serbest, kurtulmuş, hür, bağımsız, müstakil
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص) آنکه بنده نباشد. آنکه در
رقیت نباشد. حُرّ. حُرّه. ضد بنده :
هر آنکس که دارد ز پروردگان
ز آزاد وز پاکدل بندگان...فردوسی.
ز بس جود او خلق را بنده کرد
بجز سرو و سوسن کس آزاد نیست.
ابوعاصم.
تو آزادی و هرگز ...
رقیت نباشد. حُرّ. حُرّه. ضد بنده :
هر آنکس که دارد ز پروردگان
ز آزاد وز پاکدل بندگان...فردوسی.
ز بس جود او خلق را بنده کرد
بجز سرو و سوسن کس آزاد نیست.
ابوعاصم.
تو آزادی و هرگز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) نام لحنی که آن را آزادوار نیز
خوانند:
همی تا برزند آزاد بلبلها به بستانها
همی تا برزند قالوس خنیاگر بمزمرها.
منوچهری.
خوانند:
همی تا برزند آزاد بلبلها به بستانها
همی تا برزند قالوس خنیاگر بمزمرها.
منوچهری.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص، اِ) نوعی سرو و صفت آن :
بسرخه نگه کرد پس پیل تن
یکی سرو آزاد بد در چمن.فردوسی.
حکیمی را پرسیدند چندین درخت نامور که
خدای عزوجل آفریده است و برومند هیچ
یک را آزاد نخوانده ...
بسرخه نگه کرد پس پیل تن
یکی سرو آزاد بد در چمن.فردوسی.
حکیمی را پرسیدند چندین درخت نامور که
خدای عزوجل آفریده است و برومند هیچ
یک را آزاد نخوانده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) نوعی از خرما. (مهذب الاسماء).
اَزاد. و آن قسمی از خرمای خوب و
خوش طعم باشد.
اَزاد. و آن قسمی از خرمای خوب و
خوش طعم باشد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص، اِ) نوعی سوسن و صفتی از آن
و آن سوسن سپید است. (قاموس):
گلبن اندر باغ گوئی کودکی نیکوستی
سوسن آزاد گوئی ساقیی زیباستی.فرخی.
سوسن آزاد و شاخ نرگس بیمار جفت
نرگس خوشبوی و شاخ سوسن آزاد یار
این ...
و آن سوسن سپید است. (قاموس):
گلبن اندر باغ گوئی کودکی نیکوستی
سوسن آزاد گوئی ساقیی زیباستی.فرخی.
سوسن آزاد و شاخ نرگس بیمار جفت
نرگس خوشبوی و شاخ سوسن آزاد یار
این ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) قسمی درخت جنگلی تنومند و
بلند که چوب آن برای ساختن شانه و
پوشانیدن پل و سقف بنا بکار است.
|| آزادرخت. (شلیمر). || ارژن.
بادام کوهی. (شلیمر).
بلند که چوب آن برای ساختن شانه و
پوشانیدن پل و سقف بنا بکار است.
|| آزادرخت. (شلیمر). || ارژن.
بادام کوهی. (شلیمر).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام قصبه ای از توابع نخجوان که
شراب و انگور آن مشهور بخوبی است. و
مردم آن سفیدفام و نیکوروی باشند. و
رجوع به آس و آزاده شود.
شراب و انگور آن مشهور بخوبی است. و
مردم آن سفیدفام و نیکوروی باشند. و
رجوع به آس و آزاده شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) تخلص شاعری فارسی گوی
اهل کشمیر، از متأخرین، صاحب
چندین هزار بیت مثنوی و غزل و جز آن.
سیاحت را دوست میداشته و در پیری
بتویسرکان ساکن و متأهل شده است. نامش
احمد. وفات به سال ۱۱۵۰ هـ . ...
اهل کشمیر، از متأخرین، صاحب
چندین هزار بیت مثنوی و غزل و جز آن.
سیاحت را دوست میداشته و در پیری
بتویسرکان ساکن و متأهل شده است. نامش
احمد. وفات به سال ۱۱۵۰ هـ . ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام شاعری پارسی گوی از اهل
لاهور، نامش حافظ غلام محمد. وفاتش در
۱۲۰۹ هـ . ق.
لاهور، نامش حافظ غلام محمد. وفاتش در
۱۲۰۹ هـ . ق.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام زن شهربن باذان، والی صنعا
از دست رسول صلوات اللََّه علیه. آنگاه که
اسود عنسیِ مُتنبی شوی او را بکشت آزاد
را به عنف تزویج کرد، وقتی پیغامبر
صلوات اللََّه علیه چند تن را بکشتن اسود
بفرستاد این زن بخونخواهی شهربن ...
از دست رسول صلوات اللََّه علیه. آنگاه که
اسود عنسیِ مُتنبی شوی او را بکشت آزاد
را به عنف تزویج کرد، وقتی پیغامبر
صلوات اللََّه علیه چند تن را بکشتن اسود
بفرستاد این زن بخونخواهی شهربن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ په . ] (ص .) 1 - رها، وارسته . 2 - بی قید و بند. 3 - نوعی ماهی استخوانی که
گوشت قرمز و چرب دارد و بزرگی آن تا یک متر می رسد. 4 - درختی است از خانوادة
نارونان . 5 - آن که بندة کسی نباشد. مق بنده ، عبد. 6 - مختار، مخیر. 7 - نجیب ،
اصیل . 8 - سالم و بی گزند. 9 - شاد، فارغ . 10 - سرافراز.
گوشت قرمز و چرب دارد و بزرگی آن تا یک متر می رسد. 4 - درختی است از خانوادة
نارونان . 5 - آن که بندة کسی نباشد. مق بنده ، عبد. 6 - مختار، مخیر. 7 - نجیب ،
اصیل . 8 - سالم و بی گزند. 9 - شاد، فارغ . 10 - سرافراز.