اصطخر
اصطخر maddesi sözlük listesi
اصطخر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ طَ ] (معرب، اِ) معرب استخر،
بمعنی تالاب و آبگیر. اصطرخ. (شرفنامهٔ
منیری). کول. مأجل. و رجوع به استخر و
ستخر و اصطرخ و سطخر و صطخر شود.
بمعنی تالاب و آبگیر. اصطرخ. (شرفنامهٔ
منیری). کول. مأجل. و رجوع به استخر و
ستخر و اصطرخ و سطخر و صطخر شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ طَ ] (اِخ) کوره یا شهرستان
اصطخر از مهمترین و بزرگترین شهرستانهای
فارس بشمار میرفت و مرکز آن شهر اصطخر
بود و شهرها و قرای بسیاری داشت که
مشهورترین آنها عبارت بودند از: بیضاء.
مایین. نیریز. ابرقو و یزد ...
اصطخر از مهمترین و بزرگترین شهرستانهای
فارس بشمار میرفت و مرکز آن شهر اصطخر
بود و شهرها و قرای بسیاری داشت که
مشهورترین آنها عبارت بودند از: بیضاء.
مایین. نیریز. ابرقو و یزد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ طَ ] (اِخ) قلعهٔ اصطخر. بر وزن
و معنی استخر است که قلعهٔ فارس باشد و آن
تختگاه دارابن داراب است. (برهان) (هفت
قلزم) (آنندراج). نام شهر که قلعهٔ فارس است،
معرب استخر که سابق گذشت. (از
لب الالباب) ...
و معنی استخر است که قلعهٔ فارس باشد و آن
تختگاه دارابن داراب است. (برهان) (هفت
قلزم) (آنندراج). نام شهر که قلعهٔ فارس است،
معرب استخر که سابق گذشت. (از
لب الالباب) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ طَ ] (اِخ) نام یکی از نه دروازهٔ
شهر شیراز بود. (از نزهةالقلوب مقالهٔ ۳
ص ۱۱۴).
شهر شیراز بود. (از نزهةالقلوب مقالهٔ ۳
ص ۱۱۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ طَ ] (اِخ) ابن طهمورث.
نخستین کسی بود که شهر اصطخر را بنیان
نهاد. (از معجم البلدان).
نخستین کسی بود که شهر اصطخر را بنیان
نهاد. (از معجم البلدان).