آوه
آوه maddesi sözlük listesi
آوه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وَ ] (اِخ) آوهٔ سمکنان. نام یکی از
سران سپاه کیخسرو:
پسِ گیو بد آوهٔ سمکنان
برفتند خیلش یکان و دوگان.فردوسی.
سران سپاه کیخسرو:
پسِ گیو بد آوهٔ سمکنان
برفتند خیلش یکان و دوگان.فردوسی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وَهْ ] (صوت) آه. آخ. آوخ. آواه.
دریغا. دریغ. افسوس. واحسرتا. کلمه ای
است که از درد یا اسف و اندوه گوینده
حکایت کند:
باز چون شب می شود آن گاو زفت
میشود لاغر که آوه رزق رفت.مولوی.
همچو ...
دریغا. دریغ. افسوس. واحسرتا. کلمه ای
است که از درد یا اسف و اندوه گوینده
حکایت کند:
باز چون شب می شود آن گاو زفت
میشود لاغر که آوه رزق رفت.مولوی.
همچو ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وَ / وِ ] (اِ) کوره که در آن خشت و
آهک و امثال آن پزند. پزاوه. داش. || در
بعض فرهنگها معنی صدا و ندا یا برآورندهٔ
صدا و ندا بکلمه داده اند.
آهک و امثال آن پزند. پزاوه. داش. || در
بعض فرهنگها معنی صدا و ندا یا برآورندهٔ
صدا و ندا بکلمه داده اند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وَ ] (اِخ) نام محلی در ۲۴ هزار گز
فاصله از ساوه که آبه و آوج نیز گویند و آن در
قدیم شهری بوده و آثار قدیمهٔ بسیار پیرامون
آن دیده میشود. و صاحب حدودالعالم گوید:
آوه شهرکیست از ...
فاصله از ساوه که آبه و آوج نیز گویند و آن در
قدیم شهری بوده و آثار قدیمهٔ بسیار پیرامون
آن دیده میشود. و صاحب حدودالعالم گوید:
آوه شهرکیست از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(وَ) ( اِ.)1 - کوره ای که در آن خشت و آهک و مانند آن می پختند.2 - نقشی به شکل
زنجیر که بر حاشیه چیزی بکشند یا بدوزند.
زنجیر که بر حاشیه چیزی بکشند یا بدوزند.