حجام
حجام maddesi sözlük listesi
حجام Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
hacamatçı
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
حِجام [مفرد]: ج أحْجِمَة: شيءٌ يُوضع على فم الدّابَّة حتَّى لا تعضّ "وضع الفارسُ حجامًا على فم جواده".
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
حَجَّام [مفرد]:
1- صيغة مبالغة من حجَمَ1.
2- محترف الحِجامة، من يقوم بامتصاص الدَّم الزَّائد بالمِحْجَم "نِعْمَ الْعَبْدُ الْحَجَّامُ يَذْهَبُ بِالدَّمِ وَيُخِفُّ الصُّلْبَ [حديث]".
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ جْ جا ] (ع ص، اِ) خون کشنده به
استره زدن. کشندهٔ خون از شاخ. (منتهی
الارب). الذی یحجم و یحسن صنعة الحجم.
(سمعانی). کشندهٔ خون با شاخ یا شیشه از تن.
حاجم. حجامت گر. خون گیر. خون ...
استره زدن. کشندهٔ خون از شاخ. (منتهی
الارب). الذی یحجم و یحسن صنعة الحجم.
(سمعانی). کشندهٔ خون با شاخ یا شیشه از تن.
حاجم. حجامت گر. خون گیر. خون ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ ] (ع اِ) دهان بند اشتر. دهن بند
اشتر. (مهذب الاسماء). آنچه بدان دهان شتر
مست بندند تا نگزد. (منتهی الارب).
اشتر. (مهذب الاسماء). آنچه بدان دهان شتر
مست بندند تا نگزد. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ جْ جا ] (اِخ) لقب یاسین مغربی
است. (فهرست رجال حبیب السیر). خوندمیر
گوید: و در ربیع الاول همین سال (۶۸۷ هـ . ق.)
شیخ یاسین المغربی وفات یافت و شیخ
یاسین در سلک اکابر مشایخ انتظام داشت و
بواسطهٔ ...
است. (فهرست رجال حبیب السیر). خوندمیر
گوید: و در ربیع الاول همین سال (۶۸۷ هـ . ق.)
شیخ یاسین المغربی وفات یافت و شیخ
یاسین در سلک اکابر مشایخ انتظام داشت و
بواسطهٔ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ جْ جا ] (اِخ) یکی از سران نهضت
زنگیان در قرن سوم در بصره و از یاران
صاحب الزنج در قیام سالهای (۲۵۵،۲۷۰
هـ . ق.) میباشد. رجوع به تاریخ ابن اثیر ج ۷
صص ۸۲-۸۳ ...
زنگیان در قرن سوم در بصره و از یاران
صاحب الزنج در قیام سالهای (۲۵۵،۲۷۰
هـ . ق.) میباشد. رجوع به تاریخ ابن اثیر ج ۷
صص ۸۲-۸۳ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ جْ جا ] (اِخ) دینار. مولای جریر
است. زیدبن ارقم را حجامت کرد. یونس بن
عبیداللََّه از وی روایت دارد. (سمعانی).
است. زیدبن ارقم را حجامت کرد. یونس بن
عبیداللََّه از وی روایت دارد. (سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ جْ جا ] (اِخ) دینار. انس بن مالک
را حجامت کرد. نضربن شمیل از وی روایت
دارد. ابوحاتم گوید: بگمان من او ابوطالب
حجام است که قتاده از وی روایت دارد.
(سمعانی).
را حجامت کرد. نضربن شمیل از وی روایت
دارد. ابوحاتم گوید: بگمان من او ابوطالب
حجام است که قتاده از وی روایت دارد.
(سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(حَ جّ) [ ع . ] (ص فا.) حجامت کننده ، کسی که کارش حجامت کردن و خون گرفتن است .