راف
راف maddesi sözlük listesi
راف Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
رافٍ [مفرد]: ج رَافون ورُفاة: اسم فاعل من رفَا.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) بزباز باشد که بسباسه معرب آن
است. (آنندراج) (انجمن آرا) (از برهان) (از
غیاث اللغات) (از شرفنامه منیری) (از ناظم
الاطباء) (از فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ
شعوری ج ۲ ورق ۸). رجوع به بزباز و
بسباسه شود. پوست جوز است. ...
است. (آنندراج) (انجمن آرا) (از برهان) (از
غیاث اللغات) (از شرفنامه منیری) (از ناظم
الاطباء) (از فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ
شعوری ج ۲ ورق ۸). رجوع به بزباز و
بسباسه شود. پوست جوز است. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع اِ) می. (منتهی الارب) (از اقرب
الموارد). می و شراب. (ناظم الاطباء). باده.
شراب. خمر. (یادداشت مؤلف). رَأف. رجوع
به کلمهٔ مذکور شود.
الموارد). می و شراب. (ناظم الاطباء). باده.
شراب. خمر. (یادداشت مؤلف). رَأف. رجوع
به کلمهٔ مذکور شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ راف ف ] (ع ص) اعتناکننده. (از
اقرب الموارد): ماله حاف و لا راف؛ اتباع
است یعنی کسی نیست که به او اعتنا کند. (از
اقرب الموارد). نه کسی گرد او میگردد و نه به
وی اعتنا میکند. (ناظم ...
اقرب الموارد): ماله حاف و لا راف؛ اتباع
است یعنی کسی نیست که به او اعتنا کند. (از
اقرب الموارد). نه کسی گرد او میگردد و نه به
وی اعتنا میکند. (ناظم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ریگی است یا موضعی است. (از
منتهی الارب). نام دیگری است برای قصبهٔ
رملة. رجوع به معجم البلدان ج ۴ و قاموس
الاعلام ترکی ج ۳ و نیز رملة در این لغت نامه
شود.
منتهی الارب). نام دیگری است برای قصبهٔ
رملة. رجوع به معجم البلدان ج ۴ و قاموس
الاعلام ترکی ج ۳ و نیز رملة در این لغت نامه
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از دهستان
پایین ولایت بخش حومهٔ شهرستان
تربت حیدریه، که در ۱۸هزارگزی
تربت حیدریه و ۱۰هزارگزی جنوب خاوری
شوسهٔ تربت حیدریه به زاهدان واقع است.
هوای آن معتدل است و ۲۱۳ تن سکنه دارد.
شغل اهالی زراعت و ...
پایین ولایت بخش حومهٔ شهرستان
تربت حیدریه، که در ۱۸هزارگزی
تربت حیدریه و ۱۰هزارگزی جنوب خاوری
شوسهٔ تربت حیدریه به زاهدان واقع است.
هوای آن معتدل است و ۲۱۳ تن سکنه دارد.
شغل اهالی زراعت و ...