زار
زار maddesi sözlük listesi
زار Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
زار [مفرد]: حفلة راقصة يُقال: إنها تُقام لطرد الأرواح الشريرة التي تمس الأجسام كما يزعمون.
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
زارَ يَزور، زُرْ، زيارةً وزَوْرًا، فهو زائر، والمفعول مَزُور
• زار فلانًا: أتاه بقصد الالتقاء به، قصده لأنس أو حاجة "زار صديقَه في بيته- زُرْ غِبًّا تزدَدْ حُبًّا: زُر حينًا بعد حين- حقّ على المزور أن يكرم زائره- {أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ}: دُفنتم فيها".
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) نالهٔ شیر. (آنندراج). و رجوع به زارّ
و زار شود. || فارسیان بمعنی مطلق ناله
استعمال کنند. (آنندراج). || نالهٔ
اندوه زدگان با سوز و درد و دم سرد. (شرفنامهٔ
منیری). گریه کردن بشدت و ...
و زار شود. || فارسیان بمعنی مطلق ناله
استعمال کنند. (آنندراج). || نالهٔ
اندوه زدگان با سوز و درد و دم سرد. (شرفنامهٔ
منیری). گریه کردن بشدت و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(پسوند) بمعنی مکان روئیدن باشد.
(برهان قاطع). || بمعنی انبوهی و بسیاری
هم آمده است. (برهان قاطع). || حرفی
باشد که در محلّ کثرت اشیاء استعمال کنند.
(آنندراج).
- چمن زار:
مرغان چمن ...
(برهان قاطع). || بمعنی انبوهی و بسیاری
هم آمده است. (برهان قاطع). || حرفی
باشد که در محلّ کثرت اشیاء استعمال کنند.
(آنندراج).
- چمن زار:
مرغان چمن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) از دریاچه های اقلیم سوم (مصر و
اسکندریه) بوده است ادریسی آرد: از شهر
طناح واقع در کنار شرقی خلیج تنیس بسوی
دریاچهٔ زار میرود. این دریاچهٔ بزرگ و
پهناور در نزدیکی فرماء و متصل به دریاچهٔ
تنیس است. و فاصلهٔ آن ...
اسکندریه) بوده است ادریسی آرد: از شهر
طناح واقع در کنار شرقی خلیج تنیس بسوی
دریاچهٔ زار میرود. این دریاچهٔ بزرگ و
پهناور در نزدیکی فرماء و متصل به دریاچهٔ
تنیس است. و فاصلهٔ آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) قریه ای است از قراء اشتیخن از
نواحی سمرقند و یحیی بن خزیمه الزاری از
آنجا است. (از معجم البلدان) (تاج العروس).
رجوع به زاری و اشتیخن و زر شود.
نواحی سمرقند و یحیی بن خزیمه الزاری از
آنجا است. (از معجم البلدان) (تاج العروس).
رجوع به زاری و اشتیخن و زر شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) موضعی است و عدی بن زید در
بیت خود از آن نام برده است:
کلا یمیناً بذات الروع لوحدثت
فیکم و قابل قبر الماجد الزارا.
گویند آن موضعی است که در وی مردگان را
بخاک می سپرده اند. (از معجم البلدان).
بیت خود از آن نام برده است:
کلا یمیناً بذات الروع لوحدثت
فیکم و قابل قبر الماجد الزارا.
گویند آن موضعی است که در وی مردگان را
بخاک می سپرده اند. (از معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) یکی از چهار قسمت ناحیهٔ چهار
محال (از نواحی زراعتی بختیاری در جنوب
غربی اصفهان) است. (جغرافیای سیاسی
کیهان ص ۴۳۴).
محال (از نواحی زراعتی بختیاری در جنوب
غربی اصفهان) است. (جغرافیای سیاسی
کیهان ص ۴۳۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) منشی میندو، از شاعران هندوستان
منسوب به کاتیهه یکی از طوائف برهمنان
است. دیوان اشعار و آثاری فراوان بنظم و
بنثر بزبان فارسی و اردو دارد. وی در شهر
لکنهو متولد شد و شاگردان بسیاری تربیت
کرد. این بیت از ...
منسوب به کاتیهه یکی از طوائف برهمنان
است. دیوان اشعار و آثاری فراوان بنظم و
بنثر بزبان فارسی و اردو دارد. وی در شهر
لکنهو متولد شد و شاگردان بسیاری تربیت
کرد. این بیت از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ په . ] (پس .) پسوند مکان که انبوهی و فراوانی را می رساند: برنج زار، بنفشه زار.
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
زارَ
['zaːra]
v
قامَ بِزِيارَةٍ visiter
◊
زارَ الأماكِنَ المُقَدَّسَةَ — Il a visité les lieux saints.
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
زارَ (فُلاَناً أو مَكَاناً)
to visit, pay a visit to, call on (someone), drop in (on), call at (someone's house or place), drop by (at)
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
زَارٌ
1) нечистая сила
2) обряд заклинаний злых духов женщинами (в Египте)
II
زَارَ
п. I
у زَوْرٌ , زِيَارَةٌ
посещать, навещать, делать (наносить) визит
* * *
аа
навещать, посещать