شاگردی
شاگردی maddesi sözlük listesi
شاگردی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گِ ] (حامص) مقابل استادی.
(برهان قاطع) (ناظم الاطباء). عمل شاگرد.
تلمذ:
چو بشنید بوراب از او داستان
بشاگردیش گشت همداستان.فردوسی.
بشاگردیش هر که دلشاد بود
دل و دانش و دینش آباد بود.اسدی.
که کرد از خاطر خواجه مؤید
در حکمت گشاده بر تو ...
(برهان قاطع) (ناظم الاطباء). عمل شاگرد.
تلمذ:
چو بشنید بوراب از او داستان
بشاگردیش گشت همداستان.فردوسی.
بشاگردیش هر که دلشاد بود
دل و دانش و دینش آباد بود.اسدی.
که کرد از خاطر خواجه مؤید
در حکمت گشاده بر تو ...