عمارة
عمارة maddesi sözlük listesi
عمارة Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
aşiret; bina; boy; donanma; sop
Arapça - Türkçe sözlük
I
عَمَارَة
1. sop
Anlamı: soy sop
2. aşiret
Anlamı: oymak, boy
3. boy
Anlamı: ortak bir atadan türediklerine inanan topluluk
4. donanma
Anlamı: bir devletin deniz kuvvetleri, savaş gemileri
II
عِمَارَة
bina
Anlamı: yapı
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ رَ ] (ع مص) آباد کردن. (منتهی
الارب) (از ناظم الاطباء). عمارت. رجوع به
عمارت و عِمارة شود. || پرستیدن. (منتهی
الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
(از متن اللغة). || ...
الارب) (از ناظم الاطباء). عمارت. رجوع به
عمارت و عِمارة شود. || پرستیدن. (منتهی
الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
(از متن اللغة). || ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ رَ ] (ع مص) آباد داشتن و آباد
کردن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).
مأهول و مسکون گرداندن. (از لسان العرب)
(از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از متن
اللغة): عمارةالبلدان من عدل السلطان. (امثال
و حکم دهخدا ...
کردن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).
مأهول و مسکون گرداندن. (از لسان العرب)
(از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از متن
اللغة): عمارةالبلدان من عدل السلطان. (امثال
و حکم دهخدا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (ع اِ) مزد آباد کردن. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء). اجرت آباد ساختن.
(از لسان العرب) (از تاج العروس) (از اقرب
الموارد) (از متن اللغة).
الارب) (ناظم الاطباء). اجرت آباد ساختن.
(از لسان العرب) (از تاج العروس) (از اقرب
الموارد) (از متن اللغة).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (ع اِمص) نگاهبانی مسجدالحرام.
یکی از مصالح و مؤسساتی بود که قبیلهٔ
قریش برای ادارهٔ کعبه قرار داده بودند و
منظور آن بود که متصدیان این مقام مراقبت
کنند که کسی در آن محل مقدس یاوه سرایی و
بدگویی نکند و فریاد ...
یکی از مصالح و مؤسساتی بود که قبیلهٔ
قریش برای ادارهٔ کعبه قرار داده بودند و
منظور آن بود که متصدیان این مقام مراقبت
کنند که کسی در آن محل مقدس یاوه سرایی و
بدگویی نکند و فریاد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ رَ ] (اِخ) آبی است در سَلیلة از
کوه قَطَن و در آن نخل هایی است. (از معجم
البلدان) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)
(از متن اللغة).
کوه قَطَن و در آن نخل هایی است. (از معجم
البلدان) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)
(از متن اللغة).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما رَ ] (اِخ) آبکی است جاهلی
که آن را کوههایی سفید بوده است. و بدنبال
آن «اغربة» بود که آن را کوههایی سیاه بوده
است. و سپس «براق» قرار داشت. (از معجم
البلدان) (از تاج ...
که آن را کوههایی سفید بوده است. و بدنبال
آن «اغربة» بود که آن را کوههایی سیاه بوده
است. و سپس «براق» قرار داشت. (از معجم
البلدان) (از تاج ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما رَ ] (اِخ) چاهی است در منی.
(از تاج العروس) (منتهی الارب) (از
متن اللغة).
(از تاج العروس) (منتهی الارب) (از
متن اللغة).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) نام قبیله ای است که تابع
قُنفُذة بوده است. (از معجم قبائل العرب عمر
رضا کحالة از الرحلة الیمانیة تألیف شرف
برکاتی ص ۶۵).
قُنفُذة بوده است. (از معجم قبائل العرب عمر
رضا کحالة از الرحلة الیمانیة تألیف شرف
برکاتی ص ۶۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) نام فخذی است از قبیلهٔ
عُتَیبة که ساکن الرکبة، واقع در شمال شرقی
طائف میباشند. (از معجم قبائل العرب از
الارتسامات اللطاف تألیف امیر
شکیب ارسلان ص ۲۷۱).
عُتَیبة که ساکن الرکبة، واقع در شمال شرقی
طائف میباشند. (از معجم قبائل العرب از
الارتسامات اللطاف تألیف امیر
شکیب ارسلان ص ۲۷۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) نام فرقه ای است از حیدة، از
خریص، از خرصة، از فدعان. (از معجم
قبائل العرب از عشائرالشام وصفی زکریا ج ۲
ص ۲۶۳).
خریص، از خرصة، از فدعان. (از معجم
قبائل العرب از عشائرالشام وصفی زکریا ج ۲
ص ۲۶۳).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) مکنی به ابوعبدالرحمان.
تابعی بود. رجوع به ابوعبدالرحمان
(عمارة...) شود.
تابعی بود. رجوع به ابوعبدالرحمان
(عمارة...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن ابی حسن انصاری.
صحابی بود. رجوع به عمارهٔ انصاری (ابن
ابی حسن...) شود.
صحابی بود. رجوع به عمارهٔ انصاری (ابن
ابی حسن...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن ابی حفصة، مکنی به
ابوروح. محدث بود. رجوع به ابوروح
(عمارةبن...) و سیرة عمربن عبدالعزیز ص
۱۵۳ و ۲۷۹ و ذکر اخبار اصبهان چ لیدن ج ۲
ص ۱۴۸ شود.
ابوروح. محدث بود. رجوع به ابوروح
(عمارةبن...) و سیرة عمربن عبدالعزیز ص
۱۵۳ و ۲۷۹ و ذکر اخبار اصبهان چ لیدن ج ۲
ص ۱۴۸ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن احمد (یا محمد یا
محمود) مروزی، مکنی به ابومنصور. از
شعرای اواخر عهد سامانی و اوایل دورهٔ
غزنوی بود. رجوع به ابومنصور (عمارةبن...)
شود.
محمود) مروزی، مکنی به ابومنصور. از
شعرای اواخر عهد سامانی و اوایل دورهٔ
غزنوی بود. رجوع به ابومنصور (عمارةبن...)
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن احمر مازنی. صحابی
بود. رجوع به عمارة مازنی (ابن احمر...)
شود.
بود. رجوع به عمارة مازنی (ابن احمر...)
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن أوس بن ثعلبهٔ
انصاری جشمی. صحابی بود. رجوع به
عمارهٔ انصاری (ابن أوس بن ثعلبة...) شود.
انصاری جشمی. صحابی بود. رجوع به
عمارهٔ انصاری (ابن أوس بن ثعلبة...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن أوس بن خالدبن
عبیدبن امیةبن عامربن خطمهٔ انصاری
خطمی. صحابی بود. رجوع به عمارهٔ انصاری
(ابن أوس...) شود.
عبیدبن امیةبن عامربن خطمهٔ انصاری
خطمی. صحابی بود. رجوع به عمارهٔ انصاری
(ابن أوس...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن أوس بن زیدبن
ثعلبةبن غنم بن مالک بن نجار. صحابی بود. و
ابن اثیر گوید که وی همان عمارةبن أوس بن
خالدبن امیة انصاری خطمی است، و ابن
حجر نیز این نظر را تأیید ...
ثعلبةبن غنم بن مالک بن نجار. صحابی بود. و
ابن اثیر گوید که وی همان عمارةبن أوس بن
خالدبن امیة انصاری خطمی است، و ابن
حجر نیز این نظر را تأیید ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن تمیم قیسی لخمی. از
امرای حجاج بن یوسف ثقفی. رجوع به عمارهٔ
قیسی (ابن تمیم...) شود.
امرای حجاج بن یوسف ثقفی. رجوع به عمارهٔ
قیسی (ابن تمیم...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن ثابت انصاری.
صحابی بود. رجوع به عمارهٔ انصاری (ابن
ثابت...) شود.
صحابی بود. رجوع به عمارهٔ انصاری (ابن
ثابت...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن ثبیت نسائی. صحابی
بود. رجوع به عمارهٔ نسائی (ابن ثبیت...)
شود.
بود. رجوع به عمارهٔ نسائی (ابن ثبیت...)
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن جوین عبدی، مکنی
به ابوهارون. محدث و تابعی بود. رجوع به
ابوهارون (عمارةبن...) و منتهی الارب شود.
به ابوهارون. محدث و تابعی بود. رجوع به
ابوهارون (عمارةبن...) و منتهی الارب شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن حبیب نسائی.
صحابی بود. رجوع به عمارهٔ نسائی شود.
صحابی بود. رجوع به عمارهٔ نسائی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن حزم بن زیدبن
لوذان بن عمروبن عبدعوف بن غنم بن مالک بن
نجار نجاری انصاری. صحابی بود. رجوع به
عمارهٔ نجاری شود.
لوذان بن عمروبن عبدعوف بن غنم بن مالک بن
نجار نجاری انصاری. صحابی بود. رجوع به
عمارهٔ نجاری شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن حزن بن شیطان. وی
صحابی بود. و ابن حجر اخباری از وی نقل
میکند. رجوع به الاصابة ابن حجر، قسم اول
از حرف عین، ترجمهٔ شمارهٔ ۵۷۰۷ شود.
صحابی بود. و ابن حجر اخباری از وی نقل
میکند. رجوع به الاصابة ابن حجر، قسم اول
از حرف عین، ترجمهٔ شمارهٔ ۵۷۰۷ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن حسان. وی از یاران
علی بن ابی طالب علیه السلام بود و در محرم
سال ۳۶ هـ .ق. از جانب حضرت علی (ع) به
حکومت کوفه منصوب گشت؛ اما عمارة
چون به کوفه ...
علی بن ابی طالب علیه السلام بود و در محرم
سال ۳۶ هـ .ق. از جانب حضرت علی (ع) به
حکومت کوفه منصوب گشت؛ اما عمارة
چون به کوفه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن حمزةبن عبدالمطلب
هاشمی. صحابی بود. رجوع به عمارهٔ هاشمی
(ابن حمزةبن...) شود.
هاشمی. صحابی بود. رجوع به عمارهٔ هاشمی
(ابن حمزةبن...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ رَ ] (اِخ) ابن حمزةبن مالک بن
یزیدبن عبداللََّه، مولای عباس بن عبدالملک.
رجوع به عمارة (ابن حمزةبن میمون) شود.
یزیدبن عبداللََّه، مولای عباس بن عبدالملک.
رجوع به عمارة (ابن حمزةبن میمون) شود.