غریر
غریر maddesi sözlük listesi
غریر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (ع ص) فریفته. به باطل
امیدوارنموده شده. (منتهی الارب) (آنندراج).
مغرور. (اقرب الموارد). ج، غُرّان. (اقرب
الموارد). || تحذیرکننده و ترساننده به
چیزی، و منه: انا غریرک منه؛ یعنی میترسانم
تو را از ...
امیدوارنموده شده. (منتهی الارب) (آنندراج).
مغرور. (اقرب الموارد). ج، غُرّان. (اقرب
الموارد). || تحذیرکننده و ترساننده به
چیزی، و منه: انا غریرک منه؛ یعنی میترسانم
تو را از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ رَیْ ] (ع اِ) جانوری است بین سگ
و گربه، پاهایش کوتاه و به رنگ خاکستری.
در امثال عرب گفته اند: «اسمن من غریر»
جانوری است از نوع راسو (ابن عرس) فک و
دندان آن بزرگتر از نمس. (قسمی ...
و گربه، پاهایش کوتاه و به رنگ خاکستری.
در امثال عرب گفته اند: «اسمن من غریر»
جانوری است از نوع راسو (ابن عرس) فک و
دندان آن بزرگتر از نمس. (قسمی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) لقب عبدالعزیزبن عبداللََّه. وی
از ابن انباری و غرون موصلی حکایت کند، و
از ابی یعلی و ابواسحاق ابراهیم بن لاجین
الاغری حدیث نمود، و از ابرقوهی، معروف
به رشیدی سماع کرد. حافظبن حجر و
دیگران از ...
از ابن انباری و غرون موصلی حکایت کند، و
از ابی یعلی و ابواسحاق ابراهیم بن لاجین
الاغری حدیث نمود، و از ابرقوهی، معروف
به رشیدی سماع کرد. حافظبن حجر و
دیگران از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) نام قبیله ای است. (از تاج
العروس). رجوع به غُرَیر (به معنی شتر نر)
شود.
العروس). رجوع به غُرَیر (به معنی شتر نر)
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ رَیْ ] (اِخ) ابن المتوکل. در ایام
مروان حمار شهرتی داشته است. (از تاج
العروس).
مروان حمار شهرتی داشته است. (از تاج
العروس).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ رَیْ ] (اِخ) ابن مغیرةبن حمیدبن
عبدالرحمن بن عوف الزهری. یعقوب بن
محمدبن عیسی بن غریر فرزند اوست. (از تاج
العروس). سمعانی در انساب (ورق ۴۰۷ ب)
گوید: غریربن المغیرةبن حمیدبن
عبدالرحمن بن عوف الزهری. اسم وی
عبدالرحمن ...
عبدالرحمن بن عوف الزهری. یعقوب بن
محمدبن عیسی بن غریر فرزند اوست. (از تاج
العروس). سمعانی در انساب (ورق ۴۰۷ ب)
گوید: غریربن المغیرةبن حمیدبن
عبدالرحمن بن عوف الزهری. اسم وی
عبدالرحمن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ رَیْ ] (اِخ) ابن طلحهٔ قرشی. وی
پسر طلحةبن عبیداللََّه صحابی جلیل است که
او از عشرهٔ مبشره و یکی از اصحاب ششگانهٔ
شوری بود. (از تاج العروس).
پسر طلحةبن عبیداللََّه صحابی جلیل است که
او از عشرهٔ مبشره و یکی از اصحاب ششگانهٔ
شوری بود. (از تاج العروس).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ رَیْ ] (اِخ) ابن هیازع بن هبةبن
جماز الحسینی. امیر مدینه بود. به سال ۸۲۵
هـ . ق. در قاهره درگذشت. (از تاج العروس).
جماز الحسینی. امیر مدینه بود. به سال ۸۲۵
هـ . ق. در قاهره درگذشت. (از تاج العروس).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(غَ) [ ع . ] (ص .) 1 - به باطل امیدوار شده ، فریفته . 2 - پذیرفتار. 3 - جوان
ناآز موده .
ناآز موده .