مردی
مردی maddesi sözlük listesi
مردی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ] (حامص) مرد بودن. مردانگی.
رجولیت :
گر به نامم بوی مردی نیستی
دست را رنگ زنان در بستمی.خاقانی.
مردیش مردمیش را بفریفت
مرد بود از دم زنان نشگیفت.نظامی.
ترا شرم ناید ز مردی خویش
که باشد زنان را قبول ...
رجولیت :
گر به نامم بوی مردی نیستی
دست را رنگ زنان در بستمی.خاقانی.
مردیش مردمیش را بفریفت
مرد بود از دم زنان نشگیفت.نظامی.
ترا شرم ناید ز مردی خویش
که باشد زنان را قبول ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ دا ] (ع اِ) سپل شتر و پیل .
(منتهی الارب). رجوع به مِردی شود.
|| ازارها. (منتهی الارب). رجوع به مِردی
شود.
(منتهی الارب). رجوع به مِردی شود.
|| ازارها. (منتهی الارب). رجوع به مِردی
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ دا ] (ع اِ) سنگ انداختنی.
(منتهی الارب) (متن اللغة). مرداة. (متن اللغة).
مانند سنگی که از منجنیق می اندازند.
(ناظم الاطباء). || سنگی که بدان صخره ها
را در هم شکنند. (از اقرب الموارد) (از متن ...
(منتهی الارب) (متن اللغة). مرداة. (متن اللغة).
مانند سنگی که از منجنیق می اندازند.
(ناظم الاطباء). || سنگی که بدان صخره ها
را در هم شکنند. (از اقرب الموارد) (از متن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ دی ی ] (ع اِ) چوبی است که بدان
کشتی را رانند. (منتهی الارب) (از متن اللغة)
(از اقرب الموارد). خله. چوبی دراز که
ملاحان کشتی را بدان رانند. (غیاث اللغات)
(از منتخب اللغات). ج، مرادی.
کشتی را رانند. (منتهی الارب) (از متن اللغة)
(از اقرب الموارد). خله. چوبی دراز که
ملاحان کشتی را بدان رانند. (غیاث اللغات)
(از منتخب اللغات). ج، مرادی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(مَ) (حامص .) 1 - مرد بودن ، رجولیت . 2 - آراستگی به صفات نیک انسانی . 3 - شجاعت
، دلاوری . 4 - توانایی انجام امور جنسی را با زن داشتن .
، دلاوری . 4 - توانایی انجام امور جنسی را با زن داشتن .