یاره
یاره maddesi sözlük listesi
یاره Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ / رِ ] (اِ) دست برنجن را گویند و آن
حلقه ای باشد از طلا و نقره و غیر آن که بیشتر
زنان در دست کنند و یارق معرب آن است و
به عربی سوار گویند. (برهان). دست برنجن ...
حلقه ای باشد از طلا و نقره و غیر آن که بیشتر
زنان در دست کنند و یارق معرب آن است و
به عربی سوار گویند. (برهان). دست برنجن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ / رِ ] (اِ) یارا. توانایی. قوت. قدرت.
(برهان). یارا. (رشیدی) (آنندراج). توان.
تاب. (صحاح الفرس):
بدو [ طوس ] گفت گودرز باز آر هوش
سخن بشنو و پهن بگشای گوش...
نیای من آهنگر کاوه بود
که با فر و برز ...
(برهان). یارا. (رشیدی) (آنندراج). توان.
تاب. (صحاح الفرس):
بدو [ طوس ] گفت گودرز باز آر هوش
سخن بشنو و پهن بگشای گوش...
نیای من آهنگر کاوه بود
که با فر و برز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ / رِ ] (اِ) مُرکبی باشد از ادویهٔ ملینه که
اطبا بجهت مسهل سازند و معرب آن یارج
است و مشهور به ایارج بود. (برهان). ترکیبی
است که اطبا بجهت تلیین طبیعت دهند و
ایارج معرب آن است. ...
اطبا بجهت مسهل سازند و معرب آن یارج
است و مشهور به ایارج بود. (برهان). ترکیبی
است که اطبا بجهت تلیین طبیعت دهند و
ایارج معرب آن است. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ / رِ ] (اِ) یارک. جفت. زهدان.
مشیمه. جنین و رجوع به یارک شود.
مشیمه. جنین و رجوع به یارک شود.