büç - بچ
büç - بچ maddesi sözlük listesi
بچ Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ ] (اِ) اندرون دهن. لنبوس. اکپ. کپ.
پچ. (فرهنگ رشیدی) (برهان قاطع). داخل
دهان. (از فرهنگ شعوری). قنب (در تداول
مردم قزوین). اندرون لنبوس. (فرهنگ
جهانگیری). بج. (آنندراج). آکب. (فرهنگ
نظام):
تا زبغرت زنیم پر از باد کن ...
پچ. (فرهنگ رشیدی) (برهان قاطع). داخل
دهان. (از فرهنگ شعوری). قنب (در تداول
مردم قزوین). اندرون لنبوس. (فرهنگ
جهانگیری). بج. (آنندراج). آکب. (فرهنگ
نظام):
تا زبغرت زنیم پر از باد کن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِ) در اصطلاح محلی کوهستان های
کرمان بجای بچه بکار میرود اعم از حیوانات
و حشره و انسان. مثل: مگسها بچ دادند؛ یعنی
زنبوران عسل بچه پراندند.
کرمان بجای بچه بکار میرود اعم از حیوانات
و حشره و انسان. مثل: مگسها بچ دادند؛ یعنی
زنبوران عسل بچه پراندند.