bündar - بندار
bündar - بندار maddesi sözlük listesi
بندار Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
الوسيط
(البُنْدَارُ): التاجر يحتكر البضائع ويتربص بها غلاء السعر. (ج) بنادرة. (د).
(البَنْدَرُ): مُرْسَى السفن في الميناء (فارسي) ويطلق الاَن على البلد الكبير، يتبعهُ بعض القرى. (مو).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ ] (نف مرکب) بنه دار. (فرهنگ
فارسی معین). کیسه دار. (برهان) (انجمن آرا)
(آنندراج) (ناظم الاطباء). || دوافروش.
(برهان). دوافروش. داروفروش. (فرهنگ
فارسی معین). رجوع به بنکدار شود.
|| صاحب تجمل و مکنت. ...
فارسی معین). کیسه دار. (برهان) (انجمن آرا)
(آنندراج) (ناظم الاطباء). || دوافروش.
(برهان). دوافروش. داروفروش. (فرهنگ
فارسی معین). رجوع به بنکدار شود.
|| صاحب تجمل و مکنت. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ ] (معرب، اِ) آنکه خرید و فروخت
جواهری نموده باشد. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). مأخوذ از فارسی است. (ناظم
الاطباء). || تاجری که متاع را نگه دارد تا
گران فروشد. ج، بنادرة. (از منتهی الارب) (از
اقرب ...
جواهری نموده باشد. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). مأخوذ از فارسی است. (ناظم
الاطباء). || تاجری که متاع را نگه دارد تا
گران فروشد. ج، بنادرة. (از منتهی الارب) (از
اقرب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) لقب ابی بکربن احمدبن
اسحاق بن وهب بن الهیثم بن خداش، محدث و
از بربهائی و غیر او حدیث دارد و دارقطنی از
او روایت کند. (یادداشت بخط مؤلف).
اسحاق بن وهب بن الهیثم بن خداش، محدث و
از بربهائی و غیر او حدیث دارد و دارقطنی از
او روایت کند. (یادداشت بخط مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ ] (اِخ) ابن حسین بن محمدبن
مهلب شیرازی از مشاهیر متصوفهٔ قرن
چهارم، وی خادم شیخ ابوالحسین اشعری
مشهور، مؤسس مذهب اشاعره بوده است و با
شیخ کبیر نیز معاصر بوده است و مابین ایشان
در بعضی مسائل ...
مهلب شیرازی از مشاهیر متصوفهٔ قرن
چهارم، وی خادم شیخ ابوالحسین اشعری
مشهور، مؤسس مذهب اشاعره بوده است و با
شیخ کبیر نیز معاصر بوده است و مابین ایشان
در بعضی مسائل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ ] (اِخ) ابن محمدبن عبداللََّه از
فقهای شیعه و او را کتبی است در فقه و اصول
و جز آن. (ابن الندیم).
فقهای شیعه و او را کتبی است در فقه و اصول
و جز آن. (ابن الندیم).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(بُ) (ص مر.)1 - مالدار، مایه دار. 2 - کیسه دار، خانه دار. 3 - دوا فروش . 4 - ری
شه دار. 5 - نام طبقه ای از طبقات عالی اجتماعی در قدیم که لباس مخصوص به خود را
داشتن .
شه دار. 5 - نام طبقه ای از طبقات عالی اجتماعی در قدیم که لباس مخصوص به خود را
داشتن .