pent - پند
pent - پند maddesi sözlük listesi
پند Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
öğüt
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ ] (اِ) آن است که به عربی نصیحت
گویند. (برهان قاطع). اندرز. نُصح. وعظ.
موعظت. موعظه. عبرت. (مهذب الاسماء).
نُخیلة. وَصاة. ذِکری. ذکر. تذکیر. (منتهی
الارب). صلاح گوئی. تذکره :
مرا به روی تو سوگند و صعب سوگندی
که ...
گویند. (برهان قاطع). اندرز. نُصح. وعظ.
موعظت. موعظه. عبرت. (مهذب الاسماء).
نُخیلة. وَصاة. ذِکری. ذکر. تذکیر. (منتهی
الارب). صلاح گوئی. تذکره :
مرا به روی تو سوگند و صعب سوگندی
که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ ] (اِ) نشستگاه را گویند و به عربی
مقعد خوانند. (برهان قاطع). دُبُر (پندی کنایه
از امرد است):
پند و نرهٔ حامدی آن کشته مفاجا
بر... نجوم آژخ بر خایهٔ طب فنج.
سیف اسفرنگ (از جهانگیری).
مقعد خوانند. (برهان قاطع). دُبُر (پندی کنایه
از امرد است):
پند و نرهٔ حامدی آن کشته مفاجا
بر... نجوم آژخ بر خایهٔ طب فنج.
سیف اسفرنگ (از جهانگیری).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پُ ] (اِ) گلولهٔ پنبهٔ حلاجی کرده باشد.
(برهان قاطع). گلولهٔ پنبهٔ زده. پاغنده. غنده.
(فرهنگ جهانگیری). گاله. پنجش. پنجک.
پندش. پنده. پندک. و رجوع به پاغنده شود.
|| برآمدگی روی شاخهٔ درخت که مبدل به
جوانه شود و ...
(برهان قاطع). گلولهٔ پنبهٔ زده. پاغنده. غنده.
(فرهنگ جهانگیری). گاله. پنجش. پنجک.
پندش. پنده. پندک. و رجوع به پاغنده شود.
|| برآمدگی روی شاخهٔ درخت که مبدل به
جوانه شود و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ ] (اِ) قسمتی است از تقسیمات
باغستان (در قزوین). فند. هر قطعه باغ انگور
دارای پنجاه بوتهٔ رَز.
باغستان (در قزوین). فند. هر قطعه باغ انگور
دارای پنجاه بوتهٔ رَز.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ ] (اِخ) نام کوهی در شمال یونان قدیم
میان تسالی و اپیر، مخصوص اپولون و
موزها. اکنون آن را آگرافا خوانند.
میان تسالی و اپیر، مخصوص اپولون و
موزها. اکنون آن را آگرافا خوانند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~.) (اِ.) 1 - چاره ، تدبیر، بند، فند، مکر، حیله . 2 - فن کشتی گیری ، حیلة کشتی
.
.
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
dewiza; hasło; motto; mowa; mówienie; porada; powiedzenie; przysłowie; rada; zawiadomienie