Târ - تار
Târ - تار maddesi sözlük listesi
تار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) چیز دراز بسیار باریک مثل موی و
لای ابریشم و رشتهٔ پنبه و تنیدهٔ عنکبوت.
(فرهنگ نظام). تانهٔ بافندگان که نقیض پود
است. (برهان) (انجمن آرا). ریسمان جامه که
بهندی تانا گویند. (غیاث اللغات). ریسمان
پارچه که در طول واقع شده ...
لای ابریشم و رشتهٔ پنبه و تنیدهٔ عنکبوت.
(فرهنگ نظام). تانهٔ بافندگان که نقیض پود
است. (برهان) (انجمن آرا). ریسمان جامه که
بهندی تانا گویند. (غیاث اللغات). ریسمان
پارچه که در طول واقع شده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص) محمد معین در حاشیهٔ برهان قاطع
آرد: اوستا: تثره (تاریک) (از تمسره ،
تنسره )، هندی باستان: تمیسره (تاریک)،
پهلوی: تار، کردی: تاری ، افغانی: تور،
استی: تلینگه ، تلینگ (تاریکی، تاریک)،
تر (کثیف، غمگین)، بلوچی: تار، سریکلی:
تار، منجی: ...
آرد: اوستا: تثره (تاریک) (از تمسره ،
تنسره )، هندی باستان: تمیسره (تاریک)،
پهلوی: تار، کردی: تاری ، افغانی: تور،
استی: تلینگه ، تلینگ (تاریکی، تاریک)،
تر (کثیف، غمگین)، بلوچی: تار، سریکلی:
تار، منجی: ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) نام درختی مشابه درخت خرما. به این
معنی مفرس تار است که به تای ثقیل هندی
است. (آنندراج) (غیاث اللغات). درختی
است در هندوستان شبیه بدرخت خرما.
(برهان) (فرهنگ رشیدی). رجوع به
انجمن آرا شود. آبی از آن حاصل ...
معنی مفرس تار است که به تای ثقیل هندی
است. (آنندراج) (غیاث اللغات). درختی
است در هندوستان شبیه بدرخت خرما.
(برهان) (فرهنگ رشیدی). رجوع به
انجمن آرا شود. آبی از آن حاصل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ظاهراً نام کوچه ای به بخارا:
دریغ شهر نشابور و باغ و بستانم
دریغ شهر بخارا و کوچهٔ
تارم.سوزنی.
|| محلی در شمال خوار، و یکی از
سرچشمه های رودخانهٔ خوار است.
دریغ شهر نشابور و باغ و بستانم
دریغ شهر بخارا و کوچهٔ
تارم.سوزنی.
|| محلی در شمال خوار، و یکی از
سرچشمه های رودخانهٔ خوار است.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تارر ] (ع ص) فربه و باگوشت. || مرد
غریب بعیدالوطن. || ضعیف و سست از
گرسنگی و جز آن. (منتهی الارب).
غریب بعیدالوطن. || ضعیف و سست از
گرسنگی و جز آن. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ.) 1 - رشته ، نخ . 2 - یکی از سازهای ایرانی با یک کاسه ، پنج تار و دسته ای
بلند.
بلند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هن د . ] (اِ.) =تال : نام درختی است بلند و تناور در هندوستان با ساقه های بلند
و برگ های درازی شبیه پنجة آدمی .
و برگ های درازی شبیه پنجة آدمی .
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
ciemny; mroczny; niejasny; niewyraźny; ponury; skryć; ukrywać; włókno; zaciemniać
Târ - تار diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler