Tâl - تال
Tâl - تال maddesi sözlük listesi
تال Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
ati; ertesi; ferda; sonraki; tali
Arapça - Türkçe sözlük
تالِ
1. ati
Anlamı: gelecek
2. tali
Anlamı: ikincil
3. sonraki
Anlamı: sonra olan
4. ertesi
Anlamı: bir günün, yılın vs. ardından gelen gün, yıl
5. ferda
Anlamı: erte, yarın, yarınki
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
تالٍ [مفرد]: ج تالون وتوالٍ، مؤ تالية، ج مؤ تاليات:
1- اسم فاعل من تلا1 وتلا2: "{فَالتَّالِيَاتِ ذِكْرًا}: المراد: الملائكة، أو هم وغيرهم ممَّن يتلون كتاب الله".
2- أتى ثانيًا خالفًا ما قبله "يجب أن نقيس الأدب بمقاييس عصره، لا بمقاييس عصر تالٍ"| أَجِبْ عن السُّؤال التَّالي: الآتي بَعْدُ- بالتَّالي: فيما بعد، أو نتيجة لما سبق- على التَّوالي: متوالٍ متتابع، تِباعًا.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) طبق مس و برنج و نقره و طلا و امثال
آن. (فرهنگ جهانگیری) (برهان)
(انجمن آرا). مأخوذ از هندی. طبق مس و نقره
و طلا و جز آن. (ناظم الاطباء). سینی فلزی.
(فرهنگ نظام). این لفظ مفرس از «تهال»
هندی است ...
آن. (فرهنگ جهانگیری) (برهان)
(انجمن آرا). مأخوذ از هندی. طبق مس و نقره
و طلا و جز آن. (ناظم الاطباء). سینی فلزی.
(فرهنگ نظام). این لفظ مفرس از «تهال»
هندی است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) نام درختی است در هندوستان شبیه
بدرخت خرما. (برهان) (از فرهنگ
جهانگیری) (از انجمن آرا) (از فرهنگ نظام)
(ناظم الاطباء). که آن را درخت ابوجهل نیز
گویند. (برهان). و برگ آن را زنان برهمن در
شکاف گوش نهند یعنی نرمهٔ گوش ...
بدرخت خرما. (برهان) (از فرهنگ
جهانگیری) (از انجمن آرا) (از فرهنگ نظام)
(ناظم الاطباء). که آن را درخت ابوجهل نیز
گویند. (برهان). و برگ آن را زنان برهمن در
شکاف گوش نهند یعنی نرمهٔ گوش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) آبگیر باشد و آن را تالاب نیز گویند.
(فرهنگ جهانگیری). آبگیر و تالاب و استخر
و برکهٔ بزرگ را نیز گفته اند. (برهان) (از
آنندراج) (از انجمن آرا). و بعضی گویند به این
معنی هندی است. (برهان). بعضی از اهل لغت ...
(فرهنگ جهانگیری). آبگیر و تالاب و استخر
و برکهٔ بزرگ را نیز گفته اند. (برهان) (از
آنندراج) (از انجمن آرا). و بعضی گویند به این
معنی هندی است. (برهان). بعضی از اهل لغت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(هندی، اِ) بزبان هنود فاصلهٔ میان سر
انگشت میانهٔ دست تا سر انگشت شصت.
رجوع به تحقیق ماللهند بیرونی چ لایپزیک
ص ۷۹ شود. || هندوان قسمت زیرین خط
افق را نامند. در مقابل «اپر» که قسمت برین
آن است. ...
انگشت میانهٔ دست تا سر انگشت شصت.
رجوع به تحقیق ماللهند بیرونی چ لایپزیک
ص ۷۹ شود. || هندوان قسمت زیرین خط
افق را نامند. در مقابل «اپر» که قسمت برین
آن است. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) داردوست . (درختان جنگلی ایران
تألیف حبیب اللََّه ثابتی ص ۱۷۲). || در
شمال ایران: تَمیس . (درختان جنگلی ایران
ایضاً). || در لاهیجان و لفمجان و دیلمان،
گیاهی است دارای ساقه های پیچنده، ...
تألیف حبیب اللََّه ثابتی ص ۱۷۲). || در
شمال ایران: تَمیس . (درختان جنگلی ایران
ایضاً). || در لاهیجان و لفمجان و دیلمان،
گیاهی است دارای ساقه های پیچنده، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع اِ) خرمابنان ریزه و نهالهای آن که
بریده یا کنده بجای دیگر نشانند. جِ تالَه.
(منتهی الارب). و رجوع به کشاف
اصطلاحات الفنون شود.
بریده یا کنده بجای دیگر نشانند. جِ تالَه.
(منتهی الارب). و رجوع به کشاف
اصطلاحات الفنون شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ل ل ] (ع ص) از اتباع ضال است:
رجال ضال تال. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء).
رجال ضال تال. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) تل. دهی است جزء دهستان
زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود.
در ۱۳هزارگزی جنوب باختری شاهرود و
۶هزارگزی جنوب شوسهٔ شاهرود به دامغان
واقع است. جلگه ای است معتدل و ۷۰ تن
سکنه دارد. دو رشته قنات یکی شور و
دیگری شیرین ...
زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود.
در ۱۳هزارگزی جنوب باختری شاهرود و
۶هزارگزی جنوب شوسهٔ شاهرود به دامغان
واقع است. جلگه ای است معتدل و ۷۰ تن
سکنه دارد. دو رشته قنات یکی شور و
دیگری شیرین ...
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
تَالٍ (التّالِي)
following, next, coming, succeeding, subsequent, sequent, consequent; later, future, ulterior, eventual
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
تَالٍ
ж. تَالِيَةٌ
следущий, последующий, ближайший; …. و بالتالى и следовательно. . . .
II
تَالَ
п. I
у تَوْلٌ
околдовывать, очаровывать
Tâl - تال diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler