dera - درا
dera - درا maddesi sözlük listesi
درا Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (اِ) درای. (غیاث اللغات و گوید
در مؤید به کسر تحقیق شده است). زنگ.
جلجل. زنگله. ژنگله. زنگ که بر اشتر و استر
و خر آویزند. زنگ که با کاروانیان بود. درای
کاروان. هر چیز که آواز ...
در مؤید به کسر تحقیق شده است). زنگ.
جلجل. زنگله. ژنگله. زنگ که بر اشتر و استر
و خر آویزند. زنگ که با کاروانیان بود. درای
کاروان. هر چیز که آواز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (نف مرخم) مخفف دراینده. و آن
بیشتر به صورت ترکیب آید، چنانکه: خام درا.
هرزه درا. یافه درا. یاوه درا. رجوع به دراینده
شود.
بیشتر به صورت ترکیب آید، چنانکه: خام درا.
هرزه درا. یافه درا. یاوه درا. رجوع به دراینده
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (فعل امر) امر به داخل شدن.
(برهان). فرمان بدرون آمدن. درآ.
(برهان). فرمان بدرون آمدن. درآ.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) جزیرهٔ کوچکی است در
جنوب بندر معشور فلاحی. (فارسنامهٔ
ناصری ص ۳۱۵).
جنوب بندر معشور فلاحی. (فارسنامهٔ
ناصری ص ۳۱۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دُ ] (هندی، اِ) در هند قدیم نامی که به
اول اسم ماه سیزدهم آنگاه که سال بر اثر
زیادتی سال شمسی بر قمری فزونی یابد،
الحاق کنند تا از اسم ماه دوازدهم ممتاز شود،
بدین توضیح که در ...
اول اسم ماه سیزدهم آنگاه که سال بر اثر
زیادتی سال شمسی بر قمری فزونی یابد،
الحاق کنند تا از اسم ماه دوازدهم ممتاز شود،
بدین توضیح که در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ را / دِرْ را ] (نف) درنده. که درد.
درا دوزا. راتق و فاتق. رجوع به درا دوزا، و
درا و دوزا شود.
درا دوزا. راتق و فاتق. رجوع به درا دوزا، و
درا و دوزا شود.