Zeyf - زیف
Zeyf - زیف maddesi sözlük listesi
زیف Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) زفت را گویند و آن صمغی باشد
سیاه که بر سر کچلان چسبانند. (برهان)
(آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) (اوبهی)
(ناظم الاطباء) (لغت فرس اسدی چ اقبال
ص ۲۴۸). || گناه. (برهان) (آنندراج)
(اوبهی) (ناظم الاطباء). || ...
سیاه که بر سر کچلان چسبانند. (برهان)
(آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) (اوبهی)
(ناظم الاطباء) (لغت فرس اسدی چ اقبال
ص ۲۴۸). || گناه. (برهان) (آنندراج)
(اوبهی) (ناظم الاطباء). || ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَ ] (ع مص) خرامیدن در رفتار.
(منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
(ناظم الاطباء). خرامیدن. (تاج المصادر
بیهقی) (زوزنی). || دم در زمین کشیدن
کبوتر و سینه برداشتن او نزدیک ماده و بانگ
کردن. (منتهی الارب) ...
(منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
(ناظم الاطباء). خرامیدن. (تاج المصادر
بیهقی) (زوزنی). || دم در زمین کشیدن
کبوتر و سینه برداشتن او نزدیک ماده و بانگ
کردن. (منتهی الارب) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) مردی از نسل یهودا. (اول تواریخ
ایام ۴: ۱۶). || شهریست در قسمت جنوبی
یهودا. (صحیفهٔ یوشع ۱۵:۲۴). || شهری
است بر تلی که بمساحت ۴ میل از جرون دور
و در موضعی ...
ایام ۴: ۱۶). || شهریست در قسمت جنوبی
یهودا. (صحیفهٔ یوشع ۱۵:۲۴). || شهری
است بر تلی که بمساحت ۴ میل از جرون دور
و در موضعی ...