fertüt - فرتوت
fertüt - فرتوت maddesi sözlük listesi
فرتوت Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (ص) پیر سالخورده و
خرف شده و ازکاررفته را گویند. (برهان).
خرف. (فرهنگ اسدی). فرتود. در کردی
فُرتوته به معنی عجوزه. (از حاشیهٔ برهان چ
معین):
پیر فرتوت گشته بودم سخت
دولت تو مرا بکرد جوان.رودکی.
جهانی شده فرتوت ...
خرف شده و ازکاررفته را گویند. (برهان).
خرف. (فرهنگ اسدی). فرتود. در کردی
فُرتوته به معنی عجوزه. (از حاشیهٔ برهان چ
معین):
پیر فرتوت گشته بودم سخت
دولت تو مرا بکرد جوان.رودکی.
جهانی شده فرتوت ...