Firdevs - فردوس
Firdevs - فردوس maddesi sözlük listesi
فردوس Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
cennet; delilik
Arapça - Türkçe sözlük
فِرْدَوْس
1. cennet
Anlamı: dinî inanışa göre iyilik yapanların, günahsızların öldükten sonra sonsuz mutluluğa kavuşacakları yer
2. delilik
Anlamı: deli olma durumu
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ ] (معرب، اِ) بهترین جای در
بهشت. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن
علی). بهشت. ج، فَرادیس. (منتهی الارب).
بهشت را گویند. (برهان). دکتر معین در
تعلیقات بر این کلمه نویسد: معرب از ایرانی.
در اوستا دو بار به کلمهٔ پایری دئزه ...
بهشت. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن
علی). بهشت. ج، فَرادیس. (منتهی الارب).
بهشت را گویند. (برهان). دکتر معین در
تعلیقات بر این کلمه نویسد: معرب از ایرانی.
در اوستا دو بار به کلمهٔ پایری دئزه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فُ ] (ع اِ) طعام و جز آن که پیش
مهمان نهند. (منتهی الارب). نزلی که در طعام
بود. (از اقرب الموارد).
مهمان نهند. (منتهی الارب). نزلی که در طعام
بود. (از اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ / دُو ] (اِخ) نام یکی از
شهرستانهای استان نهم که محدود است از
طرف شمال به شهرستان گناباد و کویر نمک،
از طرف خاور به دهستان نیمبلوک و دهستان
پسکوه از بخش قاین، از جنوب به بخش
خوسف ...
شهرستانهای استان نهم که محدود است از
طرف شمال به شهرستان گناباد و کویر نمک،
از طرف خاور به دهستان نیمبلوک و دهستان
پسکوه از بخش قاین، از جنوب به بخش
خوسف ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ / دُو ] (اِخ) شهر فردوس که
نام قدیم آن تون است و در سر راه شوسهٔ
عمومی استان نهم و هشتم قرار گرفته یکی از
شهرهای تاریخی ایران و فاصلهٔ آن نسبت به
شهرهای اطراف به شرح ...
نام قدیم آن تون است و در سر راه شوسهٔ
عمومی استان نهم و هشتم قرار گرفته یکی از
شهرهای تاریخی ایران و فاصلهٔ آن نسبت به
شهرهای اطراف به شرح ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ / دُو ] (اِخ) بخش حومهٔ
شهرستان فردوس از شش دهستان به شرح
زیر خانکوک، برون، مهویه، مصعبی، سرایان
و سرقلعه تشکیل شده، حدود آن به شرح زیر
است: از طرف شمال خاوری و شمال به
دهستان کاخک ...
شهرستان فردوس از شش دهستان به شرح
زیر خانکوک، برون، مهویه، مصعبی، سرایان
و سرقلعه تشکیل شده، حدود آن به شرح زیر
است: از طرف شمال خاوری و شمال به
دهستان کاخک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ / دُو ] (اِخ) دهی است از
دهستان دربقاضی بخش حومهٔ شهرستان
نیشابور، واقع در ده هزارگزی جنوب
نیشابور. ناحیه ای است جلگه ای، معتدل و
دارای ۱۲۷ تن سکنه. از قنات مشروب
میشود. محصول آنجا غلات است. ...
دهستان دربقاضی بخش حومهٔ شهرستان
نیشابور، واقع در ده هزارگزی جنوب
نیشابور. ناحیه ای است جلگه ای، معتدل و
دارای ۱۲۷ تن سکنه. از قنات مشروب
میشود. محصول آنجا غلات است. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ / دُو ] (اِخ) دهی است از
دهستان حومهٔ بخش زرند شهرستان کرمان،
واقع در یکهزارگزی شمال زرند، سر راه
فرعی زرند به راور. ناحیه ای است جلگه ای،
معتدل و دارای صد تن سکنه. از قنات
مشروب میشود. ...
دهستان حومهٔ بخش زرند شهرستان کرمان،
واقع در یکهزارگزی شمال زرند، سر راه
فرعی زرند به راور. ناحیه ای است جلگه ای،
معتدل و دارای صد تن سکنه. از قنات
مشروب میشود. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ / دُو ] (اِخ) ده کوچکی است
از دهستان لاویز بخش میرجاوهٔ شهرستان
زاهدان، واقع در ۱۴هزارگزی جنوب باختری
میرجاوه، کنار راه فرعی میرجاوه به خاش.
دارای ۴۵ تن سکنه است. (از فرهنگ
جغرافیایی ایران ج ۹).
از دهستان لاویز بخش میرجاوهٔ شهرستان
زاهدان، واقع در ۱۴هزارگزی جنوب باختری
میرجاوه، کنار راه فرعی میرجاوه به خاش.
دارای ۴۵ تن سکنه است. (از فرهنگ
جغرافیایی ایران ج ۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ / دُو ] (اِخ) ده کوچکی است
از بخش راین شهرستان بم، واقع در
پنج هزارگزی جنوب راین، کنار راه فرعی
راین به ساردوئیه. دارای ۱۵ تن سکنه است.
(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
از بخش راین شهرستان بم، واقع در
پنج هزارگزی جنوب راین، کنار راه فرعی
راین به ساردوئیه. دارای ۱۵ تن سکنه است.
(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ / دُو ] (اِخ) دهی است از
دهستان کشکوئیهٔ شهرستان رفسنجان، واقع
در ۵۷هزارگزی خاور راه شوسهٔ رفسنجان به
یزد. دارای ۱۵ تن سکنه است. (از فرهنگ
جغرافیایی ایران ج ۸).
دهستان کشکوئیهٔ شهرستان رفسنجان، واقع
در ۵۷هزارگزی خاور راه شوسهٔ رفسنجان به
یزد. دارای ۱۵ تن سکنه است. (از فرهنگ
جغرافیایی ایران ج ۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ / دُو ] (اِخ) ده کوچکی است
از دهستان سیرچ بخش شهداد شهرستان
کرمان، واقع در ۵۵هزارگزی جنوب باختری
شهداد و هشت هزارگزی جنوب راه مالرو
سیرچ به کرمان. دارای ۵ تن سکنه است. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ...
از دهستان سیرچ بخش شهداد شهرستان
کرمان، واقع در ۵۵هزارگزی جنوب باختری
شهداد و هشت هزارگزی جنوب راه مالرو
سیرچ به کرمان. دارای ۵ تن سکنه است. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ / دُو ] (اِخ) ده کوچکی از
بخش شهریار شهرستان تهران، واقع در
۵هزارگزی جنوب علیشاه عوض. ناحیه ای
است جلگه ای و دارای ۷۵۷ تن سکنه. از
قنات و رودخانهٔ کرج مشروب میشود.
محصولاتش غلات، صیفی کاری، چغندر قند،
انگور ...
بخش شهریار شهرستان تهران، واقع در
۵هزارگزی جنوب علیشاه عوض. ناحیه ای
است جلگه ای و دارای ۷۵۷ تن سکنه. از
قنات و رودخانهٔ کرج مشروب میشود.
محصولاتش غلات، صیفی کاری، چغندر قند،
انگور ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ / دُو ] (اِخ) نام یکی از قلاع
ملاحده که به دست هلاکو خراب شد. (از
تاریخ گزیدهٔ حمداللََّه مستوفی چ لیدن ص
۵۲۷). قلعه ای است از اعمال قزوین. (معجم
البلدان). قلعه ای ...
ملاحده که به دست هلاکو خراب شد. (از
تاریخ گزیدهٔ حمداللََّه مستوفی چ لیدن ص
۵۲۷). قلعه ای است از اعمال قزوین. (معجم
البلدان). قلعه ای ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ / دُو ] (اِخ) باغی است در
پایین یمامه. (معجم البلدان). مرغزاری است
قریب به یمامه مر بنی یربوع را. (منتهی
الارب).
پایین یمامه. (معجم البلدان). مرغزاری است
قریب به یمامه مر بنی یربوع را. (منتهی
الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ / دُو ] (اِخ) آبی است
بنی تمیم را بر جانب راست راه حاج از کوفه.
(از معجم البلدان). آبی است مر بنی تمیم را
نزدیک کوفه. (منتهی الارب).
بنی تمیم را بر جانب راست راه حاج از کوفه.
(از معجم البلدان). آبی است مر بنی تمیم را
نزدیک کوفه. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ / دُو ] (اِخ) شیرازی. اسمش
سیدابوالحسن و متولی یکی از بقاع شریفهٔ آن
ولایت بوده است. در آن شهر صحبتش اتفاق
افتاد. سیدی خلیق و شفیق بود و در جوانی
رحلت نمود. از اوست:
مگر آن ...
سیدابوالحسن و متولی یکی از بقاع شریفهٔ آن
ولایت بوده است. در آن شهر صحبتش اتفاق
افتاد. سیدی خلیق و شفیق بود و در جوانی
رحلت نمود. از اوست:
مگر آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ دَ / دُو ] (اِخ) مطربه ای است
معاصر سلطان محمد خوارزمشاه که در وقت
تسلط او بر غوریان گفته:
شاها ز تو غوری به لباسات بجست
مانندهٔ موزه از کف پات بجست
از اسپ پیاده گشت و ...
معاصر سلطان محمد خوارزمشاه که در وقت
تسلط او بر غوریان گفته:
شاها ز تو غوری به لباسات بجست
مانندهٔ موزه از کف پات بجست
از اسپ پیاده گشت و ...
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
فِرْدَوْسٌ
[fir'daws]
n m
جَنَّةٌ m paradis
◊
إِنْتَقَلَ إلى الفِرْدَوْسِ — Il est monté au paradis.
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
فِرْدَوْسٌ
мн. فَرَادِيسُ
рай, райский сад; فردوس طائر ال зоол. райская птица
Firdevs - فردوس diğer yazımlar
Sıradaki maddeler