Ger - گر
Ger - گر maddesi sözlük listesi
گر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (پسوند) مرادف گار باشد، همچون:
آموزگار و آموزگر که از هر دو معنی فاعلیت
مفهوم میگردد. (برهان). استعمال این لفظ در
چیزی کنند که جعل جاعل را تصرف در
هیئت آن چیز باشد، چون: شمشیرگر و زرگر
مجاز است، زیرا که ...
آموزگار و آموزگر که از هر دو معنی فاعلیت
مفهوم میگردد. (برهان). استعمال این لفظ در
چیزی کنند که جعل جاعل را تصرف در
هیئت آن چیز باشد، چون: شمشیرگر و زرگر
مجاز است، زیرا که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (حرف ربط و شرط) مخفف اگر، و
کلمه شرطیه است. کردی گر (اگر). (حاشیهٔ
برهان قاطع چ معین):
گر خدو را بر آسمان فکنم
بی گمانم که بر چکاد آید.طاهر فضل.
هرکه باشد تشنه و چشمه نیابد هیچ جای
بی ...
کلمه شرطیه است. کردی گر (اگر). (حاشیهٔ
برهان قاطع چ معین):
گر خدو را بر آسمان فکنم
بی گمانم که بر چکاد آید.طاهر فضل.
هرکه باشد تشنه و چشمه نیابد هیچ جای
بی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِ) مقصود و مراد. (برهان)
(آنندراج) (جهانگیری):
سپهر آراسته عیشت جهان افروخته عمرت
بمجد و فخر و جاه و بخت و عز و نام و کام و گر.
مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص ۱۴۳).
کار بی علم کام و ...
(آنندراج) (جهانگیری):
سپهر آراسته عیشت جهان افروخته عمرت
بمجد و فخر و جاه و بخت و عز و نام و کام و گر.
مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص ۱۴۳).
کار بی علم کام و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِ) این کلمه اوستایی و بمعنی کوه
است و در یسنا ۱ فقرهٔ ۱۴ و یسنا ۲ فقرهٔ ۱۴ و
یسنا ۳ فقرهٔ ۱۶ و غیره آمده. در دو سیروزهٔ
کوچک و بزرگ در فقرهٔ ۲۸ زمین ایزد
نیک ...
است و در یسنا ۱ فقرهٔ ۱۴ و یسنا ۲ فقرهٔ ۱۴ و
یسنا ۳ فقرهٔ ۱۶ و غیره آمده. در دو سیروزهٔ
کوچک و بزرگ در فقرهٔ ۲۸ زمین ایزد
نیک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِ) نام جوشی است مشهور که به
عربی جرب گویند. (برهان). در استعمال قدما
به معنی بیماری مشهور است و در تداول
امروزی، بمعنی مبتلای بدان بیماری است
بجای گرگن و گرگین. مرضی است که مویها را
بریزاند ...
عربی جرب گویند. (برهان). در استعمال قدما
به معنی بیماری مشهور است و در تداول
امروزی، بمعنی مبتلای بدان بیماری است
بجای گرگن و گرگین. مرضی است که مویها را
بریزاند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گُ ] (اِخ) نام رودخانه ای است در سرحد
ملک غزان و به این معنی با کاف تازی مشهور
است. (برهان). نام رودی است در کشور
بردع :
بهشتی شده بیشه پیرامنش
ز گر کوثری بسته بر دامنش.
نظامی (از گنجینهٔ گنجوی ...
ملک غزان و به این معنی با کاف تازی مشهور
است. (برهان). نام رودی است در کشور
بردع :
بهشتی شده بیشه پیرامنش
ز گر کوثری بسته بر دامنش.
نظامی (از گنجینهٔ گنجوی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِخ) کوهی است در جنوب شرقی
بوشهر و کوه نمک. (جغرافیای طبیعی کیهان
ص ۵۵).
بوشهر و کوه نمک. (جغرافیای طبیعی کیهان
ص ۵۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِخ) مرکز دهستان کوه شهری بخش
کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در
۱۶۰۰۰۰گزی جنوب کهنوج و ۲۵۰۰۰گزی
خاور راه فرعی کهنوج به میناب واقع است.
(از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۸).
کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در
۱۶۰۰۰۰گزی جنوب کهنوج و ۲۵۰۰۰گزی
خاور راه فرعی کهنوج به میناب واقع است.
(از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~ .) [ په . ] (اِ.) از بیماری های پوستی که باعث خارش و سوزش پوست بدن می شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~ .) [ په . ] (پس .) 1 - به آخر اسم معنی پیوندد و صفت فاعلی سازد: بیدادگر،
کارگر. 2 - به آخر اسم ذات پیوندد و صیغة شغل سازد: آهنگر، درودگر.
کارگر. 2 - به آخر اسم ذات پیوندد و صیغة شغل سازد: آهنگر، درودگر.
Ger - گر diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler