lakıd - لقیط
lakıd - لقیط maddesi sözlük listesi
لقیط Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (ع ص، اِ) از زمین برگرفته.
|| نوزادهٔ برزمین افکنده و جز آن. (منتهی
الارب). بچهٔ افکنده و جز آن که بردارند او را.
(منتخب اللغات). بچه ای که در راه افتاده یافته
باشند ...
|| نوزادهٔ برزمین افکنده و جز آن. (منتهی
الارب). بچهٔ افکنده و جز آن که بردارند او را.
(منتخب اللغات). بچه ای که در راه افتاده یافته
باشند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) ابن ارطاة السکوانی. قال
ابن مندة عداده فی اهل الشام و قال ابن
ابی حاتم روی حدیثه مسلمةبن علی عن
نصربن علقمة عن اخیه محفوظ عن ابن عائد
عن لقیطبن ارطاة قال: قتلت تسعة و تسعین ...
ابن مندة عداده فی اهل الشام و قال ابن
ابی حاتم روی حدیثه مسلمةبن علی عن
نصربن علقمة عن اخیه محفوظ عن ابن عائد
عن لقیطبن ارطاة قال: قتلت تسعة و تسعین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) ابن بکیر المحاربی کوفی،
مکنی به ابوهلال. از روات علم و مصنفین
کتب و از شعراست و تا سال ۱۹۰ هـ . ق.
میزیسته و از کتب او کتاب السمر، کتاب
الحراب و اللصوص و کتاب اخبارالجن ...
مکنی به ابوهلال. از روات علم و مصنفین
کتب و از شعراست و تا سال ۱۹۰ هـ . ق.
میزیسته و از کتب او کتاب السمر، کتاب
الحراب و اللصوص و کتاب اخبارالجن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) ابن تاشر. له ادراک ذکره
ابن یونس و قال قدیم له ذکر فی الاخبار و شهد
فتح مصر. (الاصابة ج ۶ ص ۱۲).
ابن یونس و قال قدیم له ذکر فی الاخبار و شهد
فتح مصر. (الاصابة ج ۶ ص ۱۲).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) ابن ربیع. صحابی است.
(منتهی الارب). لقیطبن الربیع العبشمی. یقال:
هو اسم ابی العاص صهر النبی(ص) علی زینب
مشهور بکنیة و سیأتی فی الکنی. (الاصابة
ج ۶ ص ۷). رجوع به ابوالعاص لقیط... شود.
(منتهی الارب). لقیطبن الربیع العبشمی. یقال:
هو اسم ابی العاص صهر النبی(ص) علی زینب
مشهور بکنیة و سیأتی فی الکنی. (الاصابة
ج ۶ ص ۷). رجوع به ابوالعاص لقیط... شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) ابن زرارةبن عدس الدارمی
تمیمی، مکنی به ابونهشل. فارس و شاعر
جاهلی. از اشراف قوم خود بوده است. اخبار
بسیار دارد. و در جنگ «شعب جبله» نه سال
پیش از تولد نبی اکرم کشته شده است.
(الاعلام زرکلی ...
تمیمی، مکنی به ابونهشل. فارس و شاعر
جاهلی. از اشراف قوم خود بوده است. اخبار
بسیار دارد. و در جنگ «شعب جبله» نه سال
پیش از تولد نبی اکرم کشته شده است.
(الاعلام زرکلی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) ابن صبرة. صحابی است.
(منتهی الارب). صاحب الاصابة آرد: لقیطبن
صبرةبن عبداللََّه بن المنتفق بن عامربن عقیل بن
کعب بن ربیعةبن عامربن صعصعة العامری.
روی عن النبی (ص) روی عنه ابنه عاصم
قرأت علی فاطمة بنت ...
(منتهی الارب). صاحب الاصابة آرد: لقیطبن
صبرةبن عبداللََّه بن المنتفق بن عامربن عقیل بن
کعب بن ربیعةبن عامربن صعصعة العامری.
روی عن النبی (ص) روی عنه ابنه عاصم
قرأت علی فاطمة بنت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) ابن عامر. ابورزین العقیلی.
صحابی است. رجوع به ابی رزین و الاصابة
ج ۶ ص ۸ شود.
صحابی است. رجوع به ابی رزین و الاصابة
ج ۶ ص ۸ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) ابن عامربن المنتفق. صحابی
است. رجوع به عقدالفرید ج ۱ صص ۲۷۸ -
۲۹۱ شود.
است. رجوع به عقدالفرید ج ۱ صص ۲۷۸ -
۲۹۱ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) ابن عباد. صحابی است.
(منتهی الارب). ابن عباد السامی. قال
ابن ماکولا له وفادة. (الاصابة ج ۶ ص ۹).
(منتهی الارب). ابن عباد السامی. قال
ابن ماکولا له وفادة. (الاصابة ج ۶ ص ۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) ابن عبدالقیس الفزاری حلیف
بنی ظفر من الانصار. ذکره سیف بن عمر فی
الفتوح، و قال انه کان امیراً علی بعض
الکرادیس یوم السیرموک. (الاصابة ج ۶
ص ۹).
بنی ظفر من الانصار. ذکره سیف بن عمر فی
الفتوح، و قال انه کان امیراً علی بعض
الکرادیس یوم السیرموک. (الاصابة ج ۶
ص ۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) ابن عدی. صحابی است.
(منتهی الارب). ابن عدی اللخمی جد
سویدبن حبان. قال ابن یونس شهد فتح مصر و
کان صاحب کمین عمروبن العاص ذکر ذلک
سعیدبن عفیر، و ذکر ان مندة عن ابن یونس ...
(منتهی الارب). ابن عدی اللخمی جد
سویدبن حبان. قال ابن یونس شهد فتح مصر و
کان صاحب کمین عمروبن العاص ذکر ذلک
سعیدبن عفیر، و ذکر ان مندة عن ابن یونس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) ابن عصر البلوی هو
النعمان بن عصر. رجوع به نعمان... شود.
(الاصابة ج ۶ ص ۹).
النعمان بن عصر. رجوع به نعمان... شود.
(الاصابة ج ۶ ص ۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) ابن مالک، ملقب به ذوالتاج.
رجوع به تاریخ اسلام تألیف فیاض ص ۱۲۱
و ذوالتاج شود.
رجوع به تاریخ اسلام تألیف فیاض ص ۱۲۱
و ذوالتاج شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) ابن معبد الایادی. صاحب
اغانی وی را لقیطبن معمر ذکر کرده. وی
شاعری است جاهلی و به قصیدتی که در آن
قوم خود را از غرور ایرانیان بیم داده است
شناخته شود. رجوع به البیان ...
اغانی وی را لقیطبن معمر ذکر کرده. وی
شاعری است جاهلی و به قصیدتی که در آن
قوم خود را از غرور ایرانیان بیم داده است
شناخته شود. رجوع به البیان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) ابوالعاص. لقیطبن الربیع بن
عبدالعزی بن عبدشمس بن عبدمناف القرشی
العبشمی. صحابی است. رجوع به قاموس
الاعلام ترکی شود.
عبدالعزی بن عبدشمس بن عبدمناف القرشی
العبشمی. صحابی است. رجوع به قاموس
الاعلام ترکی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) الدوسی والدایاد. ذکره
بعضهم و هو وهم. قال اسلم فی تاریخ واسط
حدثنا جابربن الکردی و احمدبن سهل بن
علی قالا حدثنا ابوسفیان الحمیری عن
الضحاک بن حمیدة عن غیلان بن جامع عن
ایادبن لقیط عن ...
بعضهم و هو وهم. قال اسلم فی تاریخ واسط
حدثنا جابربن الکردی و احمدبن سهل بن
علی قالا حدثنا ابوسفیان الحمیری عن
الضحاک بن حمیدة عن غیلان بن جامع عن
ایادبن لقیط عن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) الفزاری. گفتهٔ اوست: «الغزو
ادرّ للقاح و احدّ للسلاح». رجوع به عیون
الاخبار ج ۱ ص ۲۴۴ شود.
ادرّ للقاح و احدّ للسلاح». رجوع به عیون
الاخبار ج ۱ ص ۲۴۴ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِخ) البلوی. صحابی است.
(منتهی الارب). رجوع به لقیطبن عصر...
شود.
(منتهی الارب). رجوع به لقیطبن عصر...
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(لَ) [ ع . ] (ص .) 1 - از زمین برگرفته . 2 - بچة افکنده که بردارند، کودک سر راهی
. 3 - انسان گم شده ای که متکفلی ندارد و خود نیز نمی تواند مستقلاً زیست کند.
ملتقط موظف است حفاظت و تربیت لقیط را عهده دار شود. 4 - حرامزاده .
. 3 - انسان گم شده ای که متکفلی ندارد و خود نیز نمی تواند مستقلاً زیست کند.
ملتقط موظف است حفاظت و تربیت لقیط را عهده دار شود. 4 - حرامزاده .