muş - موش
muş - موش maddesi sözlük listesi
موش Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
fare
Farsça - Türkçe sözlük
sıçan
Farsça - Türkçe sözlük
fare; sıçan
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
موش: ابن الأَثير: في الحديث كان للنبي، صلى اللَّه عليه وسلم، دِرْعٌ تُسَمَّى ذاتَ المَواشي؛ قال: هكذا أَخرجه أَبو موسى في مسند ابن عباس من الطُّوالات وقال: لا أَعرف صحة لفظه، قال: وإِنما يُذْكر المعنى بعد ثبوت اللفظ.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) جانور چارپای کوچکی از
حیوانات قاضمه که دمبی دراز دارد و در همه
جای کرهٔ ارض فراوان است. (از ناظم
الاطباء). جانوری است معروف که به عربی
فاره گویند. (آنندراج) (برهان). پستانداری
است کوچک از راستهٔ جوندگان که مواد
غذایی ...
حیوانات قاضمه که دمبی دراز دارد و در همه
جای کرهٔ ارض فراوان است. (از ناظم
الاطباء). جانوری است معروف که به عربی
فاره گویند. (آنندراج) (برهان). پستانداری
است کوچک از راستهٔ جوندگان که مواد
غذایی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ] (ع مص) جستن بقیهٔ خوشهٔ
انگور را. (منتهی الارب). چیدن باقی ماندهٔ
خوشه های انگور را. (ناظم الاطباء). جستن
بقیهٔ انگور را. (آنندراج).
انگور را. (منتهی الارب). چیدن باقی ماندهٔ
خوشه های انگور را. (ناظم الاطباء). جستن
بقیهٔ انگور را. (آنندراج).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
1 - (اِ.) جانور پستاندار از راستة جوندگان با جثة کوچک یا متوسط ، پوزة دراز، گوش
های تقریباً کوچک و دم دراز به رنگ های سیاه ، خاکستری و سفید است و انواع گوناگون
دارد. این جانور بسیار موذی و خطرناک است . و همیشه موجب خسارات سنگین برای انسان
می شود. 2 - (ص .) ذلیل ، خوار. 3 - (کامپیوتر) موس ، ماوس . ؛~دواندن (کن .) اخلال
کردن . ؛دیوار ~داره ~گوش داره (کن .) هر حرفی را نباید هر جا زد.
های تقریباً کوچک و دم دراز به رنگ های سیاه ، خاکستری و سفید است و انواع گوناگون
دارد. این جانور بسیار موذی و خطرناک است . و همیشه موجب خسارات سنگین برای انسان
می شود. 2 - (ص .) ذلیل ، خوار. 3 - (کامپیوتر) موس ، ماوس . ؛~دواندن (کن .) اخلال
کردن . ؛دیوار ~داره ~گوش داره (کن .) هر حرفی را نباید هر جا زد.
muş - موش diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler