ner - نر
ner - نر maddesi sözlük listesi
نر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ / نَ رر ] (ص، اِ) ایرانی باستان: نر،
پهلوی: نر، اوستا: نر (مرد)، هندی باستان:
نر، افغانی: نر، اُسِّتی: نله ، نل (نرینهٔ
جانوران)، بلوچی: نر، سنگلیجی: نرک ، از
همین کلمه است نریان (اسب تخمی)،کردی: نر، ...
پهلوی: نر، اوستا: نر (مرد)، هندی باستان:
نر، افغانی: نر، اُسِّتی: نله ، نل (نرینهٔ
جانوران)، بلوچی: نر، سنگلیجی: نرک ، از
همین کلمه است نریان (اسب تخمی)،کردی: نر، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ ] (اِخ) نام پدر سام است و او را نریم و
نریمان هم میگویند. (برهان قاطع) (از
جهانگیری) (از نظام). مخفف نریمان MMM
نیرم است به معنی نرمنش. (حاشیهٔ برهان
قاطع چ معین):
تو آن پادشاهی که گر زنده بودی ...
نریمان هم میگویند. (برهان قاطع) (از
جهانگیری) (از نظام). مخفف نریمان MMM
نیرم است به معنی نرمنش. (حاشیهٔ برهان
قاطع چ معین):
تو آن پادشاهی که گر زنده بودی ...
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
małżonek; mąż; męski; dzielić; napływać; nurt; potok; prąd; strumień; wpływać; zatoka