neverd - نورد
neverd - نورد maddesi sözlük listesi
نورد Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ وَ ] (ص) درخورنده. (لغت فرس
اسدی ص ۸۶) (اوبهی). درخور. پسندیده.
(صحاح الفرس ص ۸۴) (برهان قاطع)
(آنندراج) (انجمن آرا) (رشیدی). لایق.
(غیاث اللغات) (برهان قاطع). پسندکرده شده.
(برهان قاطع). مناسب. (انجمن آرا)
(آنندراج). زیبا. (فرهنگ فارسی معین):
نورد بودم تا ...
اسدی ص ۸۶) (اوبهی). درخور. پسندیده.
(صحاح الفرس ص ۸۴) (برهان قاطع)
(آنندراج) (انجمن آرا) (رشیدی). لایق.
(غیاث اللغات) (برهان قاطع). پسندکرده شده.
(برهان قاطع). مناسب. (انجمن آرا)
(آنندراج). زیبا. (فرهنگ فارسی معین):
نورد بودم تا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) نام قدیم شهر کازرون است.
(یادداشت مؤلف از المعجم). از بلاد فارس
است و قصبهٔ کازرون است. (سمعانی).
قصبه ای است از نواحی کازرون در خاک
فارس. (از معجم البلدان).
(یادداشت مؤلف از المعجم). از بلاد فارس
است و قصبهٔ کازرون است. (سمعانی).
قصبه ای است از نواحی کازرون در خاک
فارس. (از معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(نَ وَ) (اِ.) 1 - میل یا چوب استوانه ای شکل که در ماشین چاپ به کار رود و مرکب را
روی صفحه می کشد. 2 - پیچ و تاب ، چین و شکن . 3 - چوبی استوانه ای که به وسیلة آن
خمیر را پهن می کنند.
روی صفحه می کشد. 2 - پیچ و تاب ، چین و شکن . 3 - چوبی استوانه ای که به وسیلة آن
خمیر را پهن می کنند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~.) (ص فا.) در ترکیب با بعضی واژه ها، معنای «طی کننده » می دهد، مانند: کوه
نورد، صحرانورد.
نورد، صحرانورد.