pence - پنجه
pence - پنجه maddesi sözlük listesi
پنجه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
pati
Farsça - Türkçe sözlük
pençe
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ جَ / جِ ] (اِ) پنج انگشت با کف
دست و پا باشد از انسان و حیوانات دیگر.
(برهان قاطع). پنج انگشت دست از مچ تا سر
انگشتان. راحة. (منتهی الارب). تمام کف با
انگشتان و نیز انگشتان به تنهائی ...
دست و پا باشد از انسان و حیوانات دیگر.
(برهان قاطع). پنج انگشت دست از مچ تا سر
انگشتان. راحة. (منتهی الارب). تمام کف با
انگشتان و نیز انگشتان به تنهائی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پُ جَ ] (اِ) پیشانی به زبان
ماوراءالنهر. (لغت نامهٔ اسدی نسخهٔ
نخجوانی). رجوع به بنجه شود. || بمعنی
پیشانی باشد که عربان ناصیه گویند. (برهان
قاطع). و نیز رجوع به بنجه شود.
به تیغ طره ببرد ...
ماوراءالنهر. (لغت نامهٔ اسدی نسخهٔ
نخجوانی). رجوع به بنجه شود. || بمعنی
پیشانی باشد که عربان ناصیه گویند. (برهان
قاطع). و نیز رجوع به بنجه شود.
به تیغ طره ببرد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ جَ هْ ] (عدد، ص، اِ) مخفف پنجاه
است :
بدین اندرون سال پنجاه رنج
ببرد و ازین ساز بنهاد گنج
دگر پنجه اندیشهٔ جامه کرد
که پوشند هنگام بزم و نبرد.فردوسی.
ز سالش چو یک پنجه اندر رسید
سه فرزندش ...
است :
بدین اندرون سال پنجاه رنج
ببرد و ازین ساز بنهاد گنج
دگر پنجه اندیشهٔ جامه کرد
که پوشند هنگام بزم و نبرد.فردوسی.
ز سالش چو یک پنجه اندر رسید
سه فرزندش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(پَ جِ) (اِ.) 1 - مخفف پنجاه . 2 - پنج انگشت با کف دست و پا باشد از انسان و
حیوانات دیگر، پنج انگشت دست از مچ تا سر انگشتان . 3 - چنگال ، جنگ ، برثن ، مخلب
. 4 - پنج انگشت بدون کف دست . 5 - دست . 6 - صورت دستی که از طلا و نقره سازند و
به مشاهد مقدس برای نیاز فرستند. 7 - گلوله های سنگ که دیدبانان برای جنگ
نگاهدارند. 8 - سنگ منجنیق . 9 - سنگی که از کشتی به کشتی غنیم اندازند. 10 - پنجة
دزدیده . 11 - ماهی . 12 - دام و قلاب و شست ماهی . 13 - قسمت زبرین دستة تار که
گوشی بدان پیوندند. 14 - واحدی برای شمارش هر مرحله ساز زدن است . 15 - رقصی که
جمعی دست یکدیگر را گیرند و با هم رقصند.
حیوانات دیگر، پنج انگشت دست از مچ تا سر انگشتان . 3 - چنگال ، جنگ ، برثن ، مخلب
. 4 - پنج انگشت بدون کف دست . 5 - دست . 6 - صورت دستی که از طلا و نقره سازند و
به مشاهد مقدس برای نیاز فرستند. 7 - گلوله های سنگ که دیدبانان برای جنگ
نگاهدارند. 8 - سنگ منجنیق . 9 - سنگی که از کشتی به کشتی غنیم اندازند. 10 - پنجة
دزدیده . 11 - ماهی . 12 - دام و قلاب و شست ماهی . 13 - قسمت زبرین دستة تار که
گوشی بدان پیوندند. 14 - واحدی برای شمارش هر مرحله ساز زدن است . 15 - رقصی که
جمعی دست یکدیگر را گیرند و با هم رقصند.