Pîş - پیش
Pîş - پیش maddesi sözlük listesi
پیش Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) ضمه و تلفظ آن «اُ» باشد. ضمّ
(حرکت). رفع (اِعراب). یکی از سه حرکت
حروف، دو حرکت دیگر زبر یا فتح و زیر یا
کسر است. نیز رجوع به تاریخ تمدن اسلام
جرجی زیدان ج ۳ ص ۵۵ فصل ...
(حرکت). رفع (اِعراب). یکی از سه حرکت
حروف، دو حرکت دیگر زبر یا فتح و زیر یا
کسر است. نیز رجوع به تاریخ تمدن اسلام
جرجی زیدان ج ۳ ص ۵۵ فصل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) برگ درخت خرما. (جهانگیری).
برگ خرما (لغت بلوچ در چاه بهار و
نیک شهر). شاخ درخت خرما. (برهان)
(آنندراج) (انجمن آرا). بگفتهٔ رشیدی لیف
خرما، اما در اکثر نسخ پیشن و پیشند است.
(انجمن آرا). عباب. || پیس. (برهان).
خرمای ...
برگ خرما (لغت بلوچ در چاه بهار و
نیک شهر). شاخ درخت خرما. (برهان)
(آنندراج) (انجمن آرا). بگفتهٔ رشیدی لیف
خرما، اما در اکثر نسخ پیشن و پیشند است.
(انجمن آرا). عباب. || پیس. (برهان).
خرمای ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) نام هر یک از چهار دندان که دو بر
بالا و دو به زیر است در پیش دهان و آنرا به
تازی ثنیه و جمع آنرا ثنایا گویند.
بالا و دو به زیر است در پیش دهان و آنرا به
تازی ثنیه و جمع آنرا ثنایا گویند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(پسوند) مزید مؤخر امکنه: آسیاب
پیش. بیه پیش و بیه پس (از کلمهٔ «بیا» فعل
امر آمدن و «پیش»)، نام دو قسمت گیلان.
رجوع به بیه پیش و بیه پس شود.
پیش. بیه پیش و بیه پس (از کلمهٔ «بیا» فعل
امر آمدن و «پیش»)، نام دو قسمت گیلان.
رجوع به بیه پیش و بیه پس شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) قُبُل. مقابل پس، دُبُر. مقابل پشت.
|| بخش قدامی. مقابل قسمت خلفی از
چیزی :
بدرد همی پیش پیراهنش
درخشان شود آتش اندر تنش.فردوسی.
عقوة، ساحة؛ پیش در. کاثبة؛ پیش شانه جای
اسب. هجنع؛ موی پیش سر ...
|| بخش قدامی. مقابل قسمت خلفی از
چیزی :
بدرد همی پیش پیراهنش
درخشان شود آتش اندر تنش.فردوسی.
عقوة، ساحة؛ پیش در. کاثبة؛ پیش شانه جای
اسب. هجنع؛ موی پیش سر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) ساحل. کنار:
بیامد تهمتن به توران زمین
خرامید تا پیش دریای چین.فردوسی.
ز خرگاه تا پیش دریای چین
ترا بخشم و گنج ایران زمین.فردوسی.
ز کشمیر تا پیش دریای چین
برو شهریاران کنند آفرین.فردوسی.
به گستهم نوذر سپرد آن زمین
ز ...
بیامد تهمتن به توران زمین
خرامید تا پیش دریای چین.فردوسی.
ز خرگاه تا پیش دریای چین
ترا بخشم و گنج ایران زمین.فردوسی.
ز کشمیر تا پیش دریای چین
برو شهریاران کنند آفرین.فردوسی.
به گستهم نوذر سپرد آن زمین
ز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ق) جلو. نزدیک. قریب. نزدیکتر. به
فاصلهٔ کمتر از کسی یا چیزی :
سر دست بگرفت و پیشش کشید
از آنجایگه پیش خویشش کشید.فردوسی.
گرفتند بازوش با بند تنگ
کشیدند از جای پیش نهنگ.فردوسی.
امیر فرمود، غلامان را تا پیشتر رفتند. (تاریخ ...
فاصلهٔ کمتر از کسی یا چیزی :
سر دست بگرفت و پیشش کشید
از آنجایگه پیش خویشش کشید.فردوسی.
گرفتند بازوش با بند تنگ
کشیدند از جای پیش نهنگ.فردوسی.
امیر فرمود، غلامان را تا پیشتر رفتند. (تاریخ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
1 - (ق .) جلو، قبل ، قدام . 2 - پس ، بعد. 3 - (حراض .) نزد. 4 - سوی ، طرف . 5 -
(اِ.) یکی از سه حرکت حروف ؛ ضمه .
(اِ.) یکی از سه حرکت حروف ؛ ضمه .
Pîş - پیش diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler