tös - توس
tös - توس maddesi sözlük listesi
توس Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
توس: التُّوسُ: الطبيعة والخُلُق. يقال: الكرَم من تُوسِه وسُوسِه أَي من خليقته وطبع عليه، وجعل يعقوب تاء هذا بدلاً من سين سوسه. وفي حديث جابر: كان من توسي الحياءُ؛ التُّوس: الطبيعة والخِلْقَةُ. يقال: فلان من تُوسِ صِدْقٍ أَي من أَصلِ صِدْقٍ. وتُوساً له: كقوله بُوساً له؛ رواه ابن الأَعرابي قال: وهو الأَصل أَيضاً؛ قال الشاعر: إِذا المُلِمَّاتُ اعْتَصَرْنَ التُّوسا أَي خَرَّجْنَ طبائعَ الناس. وتاساه إِذا آذاه واستخف به.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) درختی است و در دره های فرعی
رودخانهٔ کرج است. نام این درخت در درهٔ
شهرستانک، توس است و آن را سندر، غان،
غوش، غوشه، تیس و تامول نیز نامند
.
علمای گیاه شناسی پیش از پروفسور گااوبا،
این درخت را در نباتات ...
رودخانهٔ کرج است. نام این درخت در درهٔ
شهرستانک، توس است و آن را سندر، غان،
غوش، غوشه، تیس و تامول نیز نامند
.
علمای گیاه شناسی پیش از پروفسور گااوبا،
این درخت را در نباتات ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع اِ) طبیعت و اصل. یقال: هو من
توس صدق؛ ای اصل صدق. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || توساً له، و
جوساً له، دعای بد است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
توس صدق؛ ای اصل صدق. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || توساً له، و
جوساً له، دعای بد است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) پهلوان مشهور که آن را توس بن
نوذر گویند. (فرهنگ رشیدی). نام پسر نوذر
بوده که در دربار شاهنشاه ایران کاوس و
کیقباد و کیخسرو اسپهبدی داشته. و وی
مردی سرکش و تندخو بوده و به خشونت
طبع مشهور بوده ...
نوذر گویند. (فرهنگ رشیدی). نام پسر نوذر
بوده که در دربار شاهنشاه ایران کاوس و
کیقباد و کیخسرو اسپهبدی داشته. و وی
مردی سرکش و تندخو بوده و به خشونت
طبع مشهور بوده ...