huma - حمی
huma - حمی maddesi sözlük listesi
حمی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ مْ یْ ] (ع مص) حمایت. نگاه
داشتن. || حمایت کردن. || نگاهبانی
کردن گیاه و چریدن ندادن. حِمیة. حِمایة.
حِموة. || یاری دادن. || ...
داشتن. || حمایت کردن. || نگاهبانی
کردن گیاه و چریدن ندادن. حِمیة. حِمایة.
حِموة. || یاری دادن. || ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ مْ ما ] (ع اِ) تب. (منتهی الارب)
(اقرب الموارد). ج، حمیات. (منتهی الارب).
اقسام حمی: حمی الیوم؛ تب یکروزه. حمی
بسیط؛ که سبب تب یک خلط باشد و بس.
حمی بلغمیه. (بحر الجواهر). حمی حصبه.
حمی خفیفه. حمی خمس. ...
(اقرب الموارد). ج، حمیات. (منتهی الارب).
اقسام حمی: حمی الیوم؛ تب یکروزه. حمی
بسیط؛ که سبب تب یک خلط باشد و بس.
حمی بلغمیه. (بحر الجواهر). حمی حصبه.
حمی خفیفه. حمی خمس. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ می ی ] (ع مص) سخت گرم شدن.
(منتهی الارب).
- حمی فرس؛ گرم شدن و عرق کردن آن.
(اقرب الموارد) (منتهی الارب).
(منتهی الارب).
- حمی فرس؛ گرم شدن و عرق کردن آن.
(اقرب الموارد) (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ ما ] (ع اِ) حماء. قرق. قورق.
(نصاب). خلاف مباح. (مهذب الاسماء).
علف زاری که آنرا حکام برای چهارپایان
خود از غیر منع کنند و تثنیهٔ آن حموان آید و
در حدیث است: لا حمی الاللََّه و لرسوله؛ اَی ...
(نصاب). خلاف مباح. (مهذب الاسماء).
علف زاری که آنرا حکام برای چهارپایان
خود از غیر منع کنند و تثنیهٔ آن حموان آید و
در حدیث است: لا حمی الاللََّه و لرسوله؛ اَی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ می ی ] (ع ص) بیمار ممنوع از
مضرات. || هر نگاهداشته شده. (منتهی
الارب) (اقرب الموارد). || کسی که تحمل
ستم نتواند. || ...
مضرات. || هر نگاهداشته شده. (منتهی
الارب) (اقرب الموارد). || کسی که تحمل
ستم نتواند. || ...