Hûrî - حوری
Hûrî - حوری maddesi sözlük listesi
حوری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص، اِ) در تداول فارسیان،حوراء
که مفرد حور است آید. حوریه :
یکی چون چتر زنگاری دوم چون سبز عماری
سوم چون قامت حوری چهارم نامهٔ مانی.
منوچهری.
رضوان مگر سراچهٔ فردوس برگشاد
کین حوریان بساحت دنیی ََ خزیده اند.
سعدی.
که مفرد حور است آید. حوریه :
یکی چون چتر زنگاری دوم چون سبز عماری
سوم چون قامت حوری چهارم نامهٔ مانی.
منوچهری.
رضوان مگر سراچهٔ فردوس برگشاد
کین حوریان بساحت دنیی ََ خزیده اند.
سعدی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ وَ ری ی ] (ع ص) کبش حوری؛
قچقار سرخ پوست. (منتهی الارب). منسوب
است به حَوَر؛ پوست. (اقرب الموارد).
قچقار سرخ پوست. (منتهی الارب). منسوب
است به حَوَر؛ پوست. (اقرب الموارد).